cohort!!

2.7K 655 55
                                    


_ باهام شوخی می‌کنی، نه؟

تهیونگ داد نسبتاً بلندی زد و دوباره یقه خرگوش بزرگ‌تر رو کشید.

_ بهم گفتی انجمن درست کنم، خب منم انجامش دادم.

تهیونگ دمش رو به حالت دفاعی دور خودش پیچید و گفت:
_ جئون جونگ‌کوک وقتی بهت گفتم که یه انجمن درست کنی منظورم یه گروه بود نه فقط مین یونگی!

_ باید اعلام کنم منم به زور اینجام.
هیبرید گربه با خواب‌آلودگی گفت و جونگ‌کوک در جواب چشم غره‌ای بهش رفت، گفت:
_ هی، تو باید طرف من باشی.

اما بعدش با سرخوشی رو به شیرینی‌پز، ادامه داد:
_ باور کن با سه نفر هم مشکل حل می‌شه، من با آیاتو هم حرف زدم گفت چون می‌دونه افراد زیادی قرار نیست توی انجمنم بیان استاد پارک رو هم سرپرست دیگه‌ی گروه کرد، حالا چهار نفریم! هنوز هم مشکلی هست؟

تنها احساسی که تهیونگ داشت این بود که باید اون خرگوش دردسر‌ساز رو خفه کنه!

اصلا چرا با شرطش موافقت کرده بود؟

.......

_ باهام قرار بذار.

نمی‌خوام ترجیح می‌دم اخراج بشم.

تهیونگ به سرعت گفت و دوباره با برداشتن قاشقی از سوفله‌ی کاراملی‌اش نگاه نسبتاً خشنی به پسر انداخت.

برخلاف تصورش هیبرید خرگوش، گوش‌های سیاه رنگ خوابیده روی سرش رو کمی تکون داد و با تفکر گفت:
_ فکر نکنم ایده خوبی باشه، شنیدم که از رستوران زئوس اخراج شدی، سوییتی این یکم می‌تونه برای آینده شغلیت بد باشه.

اون بانی دردسرساز واقعاً می‌دونست چطوری روی عصابش راه بره...
تهیونگ با شنیدن این حرف با کلافگی لبش رو خیس کرد و با لبخند ملیحی، گفت:
_ ازت متنفرم.

در مقابل جونگ کوک لبخند اغواگرانه‌ای نشون داد و با تکیه دادن به صندلی گردِ پشتش، گفت:
_ اشکالی نداره من بجاش عاشقتم.

تهیونگ حرف آخر پسر رو نشنیده گرفت و به‌طور خصمانه‌ای بهش خیره موند.
حس می‌کرد الانه که نیش‌هاش در بیان تا گلوی سفید پسر رو پاره کنه.
درسته اون نسبت به اینکه یه هیبرید وحشی بود کنترل زیادی روی خودش داشت؛ ولی نمی تونست این مسئله رو در نظر نگیره که دوست داره اون خرگوش دردسر‌ساز رو محکم گاز بگیره.

در آخر آهی بدون توجه به تفکراتش زد، گفت:
_ خیلی‌خب ولی فقط یه قرار!

جونگ‌کوک با شنیدن این حرف خنده ناباوری کرد و گفت:
_ روی پیشونیم چیزی نوشته؟

_ آره نوشته که من یه خرگوش دردسرسازم.
تهیونگ این جمله رو گفت و دوباره به بانی حرصی نگاهی انداخت.

هیونگیش واقعا خشن شده بود.
اصلا کی می‌خواست بفهمه که اون کیه؟
جونگ‌کوک واقعا داشت صبر می‌کرد؛ چون اگه یه نفر دیگه بود باید اعتراف می‌کرد که با خاک یکسانش می‌کنه.

sweet tart🍧(kookv)Where stories live. Discover now