competition!

2.6K 602 57
                                    

جونگ‌کوک واقعا از شنیدن اون صدا خوشحال نشده بود.
اکیرا!
نخبه‌ی شماره یک فری‌تیل، تنها کسی که هیبرید خرگوش ازش شکست خورده بود.
لعنتی! چرا همیشه این‌قدر سرخوش بود؟

جونگ‌کوک نمی‌تونست به هیچ عنوان درکش کنه.
پس فقط با تخسی تمام تکونی به گوش‌های مشکی‌رنگش داد، انگار که روح خشنش درون گوش‌های خرگوشیش قرار گرفته بودند.

_ پسر از دیدنت خیلی خوشحالم.
هیبرید یوزپلنگ این رو گفت و با سرعتی که داشت به سمت پسرک دوید.

پر انرژی و زیادی راحت...

_ من نیستم.
جونگ‌کوک دیگه توجه‌ای به پسرک نداد و راهش رو با آرامش ادامه داد.

_ هنوز هم خشنی، من سه ماه برای مقدمات جشنواره بهاره ژاپن بودم، دلت برام تنگ نشده بود؟

مهارت اکیرا و جونگ‌کوک توی آشپزی تقریباً یکسان بود، شاید حتی خرگوشک بهتر هم بود؛ ولی چیزی که باعث می شد اون نفر دوم باشه و یوزپلنگ سرخوش نفر اول، اخلاق متفاوت‌شون بود.

هیبرید خرگوش همیشه ترجیح می‌داد که از بقیه دوری کنه و توی تنهایی خودش تمام کارهای مورد نیازش رو انجام بده و در مقابل اون اکیرا یه بمب انرژی پنج هزار ولته بود.

تهیونگ که از دور شاهد تمام اتفاقات بود با خودش فکر می‌کرد که چه اتفاقی برای خرگوشکش افتاده‌؟
اون معمولاً زیادی شاد و پرچونه بود؛ ولی حالا با دیدن یوزِ طلایی ساکت شده بود.

توی افکار رنگارنگش غرق شده بود که با صدای اکیرا به خودش اومد‌
با سرعت عجیبی که داشت دور هیبرید ببر چرخید و جملات پشت سرهمی رو ادا کرد:
_ تو کی هستی؟ تا حالا ندیدمت، سررشته اصلیت چیه؟ چند سالته، از کدوم کشور هستی؟ من رو می‌شناسی؟ اون بد‌عنق رو چی؟ میای بازی کنیم؟

اون پیش‌فعال بود، درسته؟

جونگ‌کوک جلو اومد و تهیونگ رو پشت خودش پنهان کرد و گفت:
_ این‌قدر پشت سر هم سوال نکن اکیرا، آقای کیم استاد جدید فری‌تیل هستن.
مخصوصاً تهیونگ رو اقای کیم صدا زده بود که اون یوزِ طلایی هم از همین پسوند استفاده کنه.
تایگر کوچولوش فقط برای اون تهیونگ بود، قرار نبود بقیه هم با اسم صداش بزنن.

حالا تقریباً تمام جنب‌وجوش پسرک تموم شده بود و با لبخند بزرگی که همیشه همراهش بود دندون‌های تیزش رو نشون داد، گفت:
_ من هاروکی اکیرا هستم نخبه‌ی شماره یک، از دیدنتون خوشبختم.
و دقیقاً نود درجه تعظیم کرد.

تهیونگ به آرومی از پشت خرگوشک بیرون اومد و گفت:
_ منم از دیدنت خوشحال شدم اکیرا امیدوارم به شیرینی‌پزی علاقه داشته باشی.
به‌هرحال تهیونگ از اون پسر خوشش اومده بود یکم زیادی بامزه و شاد می‌زد.

با گفتن این حرف انگار که اکیرا جذب موضوع شده باشه در جواب گفت:
_ معلومه که دوست دارم امسال موضوع فستیوال باعث شده علاقه بیشتری هم بهش داشته باشم‌‌‌‌‌‌‌، کشور مصر واقعا مهد شیرینی‌پزی باستانه‌!

sweet tart🍧(kookv)Where stories live. Discover now