هااااای(:
این آخرین' هااااای' از طرف من آخر چپترای هارت لایته:))))
اولین بوکی که شروع کردم به آپ کردنش، تنها و بدون ذرهای معروفیت توی واتپد.
جدا فکر میکردم تا تهش قراره همینطوری پیش برم....اما الان...
فقط میخوام بدونید تک تک ویوها و ووتها و کامنتهایی که از طرف شما قندونا گرفتم تا آخر عمر توی ذهن و قلبم موندگار میمونه.
یه بار دیگه بینهایت از حمایت تک تکتون تشکر میکنم و امیدوارم از خوندن این استوری حتی یک بار هم شده لبخند روی لبتون نشسته باشه(:
خیلی زیاد دوستتون دارم و بخاطر کامنتای قشنگتون که گاها باعث میشد گریه کنم خیلی ممنونم.
اما این پایانش نیست، خیلی زود یه بوک مشابه با کاپل لری شروع میکنم و میدونید که چقدر بهتون نیاز دارم دیگه؟...
آها قبل از خداحافظی دوتا فکت ناگفته از داستان میگم.
_اون پزشکی که رایگان به زین کمک کرد برای درمان لیام، جیمز کوردن خودمون بود؛ توی فف.
_تنها دوست لیام غیر از زین، نایل بود. چون همسن بودن و نایل به لیام سواد خوندن و نوشتن یاد داد(:
خببببب اینم از این.
selenobor
این آیدی تلگرام منه. برای هر حرفی، درد و دلی یا هر چیزی، من همیشه هستم.در آخر خوشحال میشم نظر کلیتون راجب بوک رو توی یه جمله بگید(:
خیلیییییی حرف زدممممممم👁👄👁
هنوزم دلوم نمیاد تمومش کنم...
اما هر چیزی پایانی داره و هارتلایت هم اینجا و توی این نقطه به پایان میرسه.
اما عشق بیاندازهی بین زین و لیام تا ابد و یک روز ادامه داره....
حقیقتا دلم براشون تنگ میشه:)
اما میدونم بعد از اون قطار سرنوشت خوبی در انتظارشونه.....
امیدوارم که حالشون خوب باشه.حال شما هم همیشه خوب باشه:)
با تمام عشق و احترام، لوعال.✨♥️
♡︎fanks for all you're soppurt♡︎
YOU ARE READING
heartlight
Random[completed] 'من نمیخوام این اعتیاد مرگبار رو ترک کنم... من نمیخوام خودم رو از گرداب عمیق اسرار تیرهام بالا بکشم؛ اما تو مخدر خماری و مسکن دردهام باش تو گرمای استخونهای یخ زدهام باش تو نور قلب تاریکم باش... '