چندساعتی میشد که سروصداهای داخل عمارت تموم شده بودند و صحنه ای که حالا مقابلش میدید، فراتر از تمام تصوراتش بود...
به داخل اتاقی که حالا بی شباهت به یک انباری بزرگ نبود، پا گذاشت و سعی کرد با لبه ی کفشش، تیکه های تابلوی خرد شده رو به عقب تر بفرسته تا جا برای گذاشتن قدم هاش باز بشه...از روی آباژور افتاده رد شد و کمی مونده بود که پاش روی شیشه ی ویسکی خورد شده، بره که با فرزی به سمت دیگه ای هولش داد... صدای برخورد شیشه به جسم افتاده ای که مشخص نمیشد قبل از خورد شدنش، چه چیزی بوده، سر مرد نشسته روی لبه ی تخت رو بلند کرد.
با نگاه بی حسی به مرد مونقره ای ایستاده، وسط اتاق سرش رو دوباره پایین انداخت و دستهاش رو اطراف سرش محکم تر فشار داد ...
شنیدن صدای قدمهایش خبر از نزدیک تر شدنش میداد، کلافه گفت:
_الان نه یونگی...
یونگی اما حالا که با دیدن مرد در هم شکسته ی مقابلش از حدسیات داخل ذهنش، مطمعن شده بود، مصمم تر و بدون توجه به اخطار پسر ، جلوتر رفت و جایی نزدیک به رو به روش ایستاد...سرش رو بالا آورد و نگاه سوالی بهش انداخت، یونگی محکم هشدار داد:
+ همین الان نیازه صحبت کنیم جانگکوک...
بی توجه به نشنیدن جواب از طرف مقابلش ادامه داد:
+ جیمین رو اخراج کردی.
جانگکوک فشاری با یکی از دستهاش به چشمهای در حال انفجارش وارد کرد. از جاش بلند شد و همونطور که به سمت میز تحریر حرکت میکرد اعلام کرد:
_گفتم الان نه...
یونگی مصرانه به دنبالش حرکت کرد:
+صورتش کبود بود.
_ بهش کمک کرده...مطمعنم...هم جیمین هم اون چان لعنتی.
بدون برگشتن به سمت پسر پشت سرش گفت و با خشم کت مشکی تنش رو در آورد و به سمتی پرت کرد:
_اون پسره ی کوفتی هم خارج از عمارت بود وگرنه زنده ش نمیذاشتم. اون لعنتی هرکاری برای نزدیک تر شدن بهش میکرد حتی کمک به فرارش...جیمینم بعد از این خیانتش به من، دیگه جایی تو این عمارت نداره، بهتره اصرار نکنی.
+من میدونم جین کجاست.
حرکت بدن جانگکوک ناخودآگاه و بدون اختیار خودش بود...سریع به سمت یونگی برگشت و با چشمهای گرد شده که رگه های قرمزی داخلش دیده می شد، لب زد:
_چی گفتی؟
+من میدونم جین کجاست و میتونم برش گردونم.
_پس معطل چیی؟
به تندی و با بی احتیاطی حرف زده بود...در حالی که دستهاش رو به کمرش میگرفت، نگاهش رو به اطرافش چرخوند و ادامه داد:
ESTÁS LEYENDO
your pride
Fanficمن بدترین کسی بودم که میتونستم گیر هرکسی بیوفتم اما مقابل تو،تمام تلاشمو کردم که بهترین باشم کاپل اصلی:کوکجین کاپل فرعی:یونمین