تکیه اش رو از بنز سفید رنگش گرفت و به ساختمون مقابلش داد...خسته از انتظار، نفسی پر شدت بیرون فرستاد و به ساعتش نگاهی انداخت...ساعتش، زمان رسیدنش به خونه رو نشون میداد و جانگکوک از ذوق نشون دادن ویلایی که تازه با فکر به اون پسر خریده بود، بالا نرفته و دم در آپارتمان به انتظار رسیدن پسرک مو بنفشش ایستاده بود...
دوباره سرش رو کج کرد و به سر کوچه نگاهی انداخت...دو دختر ابتدایی در حالیکه باهم در گوشی صحبت میکردند رد شدند و ناامید خواست نگاهش رو از امتداد کوچه برداره که با دیدن رنگ بنفشی به سرعت به همون سمت برگشت...
خودش بود و جانگکوک بی اختیار لبخند بزرگی زد...دستهاش رو داخل جیبهای شلوار طوسی رنگش فرو برد و با جلو دادن سینه اش، منتظر رسیدنش بود...
جین لحظه ای برگشت و با خنده به فردی که مرد مومشکی فکر میکرد رهگذری ساده باشه، حرفی زد و با گرفته شدن بازوش از حرکت ایستاد...
مرد کنارش حرفی زد و باعث بلند شدن صدای خنده ای از جین شد که حتی به گوش جانگکوک هم می رسید...چشمهاش رو ریز کرد تا مرد رو با دقت بیشتری ببینه...قدبلند، خوشتیپ و با موهای قهوه ای بلند...لعنتی به خودش فرستاد و با نزدیک تر شدن دونفر اخم هاش بیشتر داخل هم رفتند...
پسر موبنفشش درحال صحبت با مرد لحظه ای برگشت و نگاهش به مرد خشمگین پایین ساختمون خورد...چشمهاش برقی زدند و با ضربه ای آهسته به مرد کنارش، به سمت دوست پسر منتظرش دوید...
_کوک...چرا پایین وایستادی؟؟
از بازوهای عضلانی مردش گرفت و با لبخندی گفت...دلش میخواست دوست پسر مومشکی اش رو محکم در آغوش میگرفت ولی خیابون شلوغ بود و جانگکوک واضحا از جین خواسته بود خبرنگارها فعلا از رابطه شون با خبر نشند...پس فقط بازوی مرد رو فشاری داد و با شادی از دیدنش به چشمهای تیره اش خیره شد:
+دیر کردی...
جانگکوک همونطور با اخم جواب داد و جین با گرفتن دستش، به ساعت رولکس روی مچ مرد مومشکی نگاهی انداخت و با تعجب گفت:
_دیر نشده که...هنوز ده دقیقه حتی به چهار مونده...
دستهاش رو نوازش وار روی بازوهاش کشید و با لبخندی که دوباره روی لبهاش نشسته بود، پرسید:
_خیلی منتظر بودی؟؟؟
+ نه... آقای کیم رو کجا دیدی؟
با یادآوری مرد پشت سرش به سمتش برگشت و با ایستادن کنار دوست پسر خشمگینش، جواب داد:
_عااااا استاد امروز دفتر اومده بودند برای بخش فرهنگی مصاحبه داشتند، همو دیدیم و لطف کردند منو رسوندند.برای همین زودتر رسیدم.
+میگفتی من میومدم دنبالت...اذیتشون نمیکردی
جانگکوک همونطور که سرش رو به نشونه ی ادب برای مرد مو بلند کمی تکون داد، آهسته به جین گفت و این بار به جای پسر کنارش، استاد خواهر جین پاسخ داد:
ŞİMDİ OKUDUĞUN
your pride
Hayran Kurguمن بدترین کسی بودم که میتونستم گیر هرکسی بیوفتم اما مقابل تو،تمام تلاشمو کردم که بهترین باشم کاپل اصلی:کوکجین کاپل فرعی:یونمین