part 1

488 27 7
                                    

من کجاام؟ اصلا یادم نمیاد کجاام سرم درد میکنه و چشمام حس میکنم الان میاد بیرون اه خدای من یکم تکون خوردم و از جام بلند شدم که یه نفر غر زد، اوه اون کیه بر گشتم طرفش ،اه خدای من وقتی دیدم اون سوزان خیالم راحت شد

صبر کن منو اون اینجا چیکار میکنیم؟ امیدوارم با هم کاری نکرده باشیم من یه هم جنس گرا نیستم.

از جام بلند شدم باید برم خونه خوبه هنوز ساعت 5 و ساعت اینجور نشون میده.

کتم که روی صندلی بغل تخت بود و برداشتم و به سمت در رفتم وقتی بازش کردم بوی خوبی نیومد

توی راهرو پر از دختر پسرای مست ان که همینجا بیهوش شدن اونا واقعا کثیف ان بعضی هاشون لختن که این اصلا حس خوبی بهم نمیده هر چقدر بد هم که باشم تو راهرو جلو همه اون کارو نمیکنم.

وقتی بعضی هاشون رو لگد میکردم داد میزدن یا فش میدادن ولی واسم اصلا مهم نیست.

تو حال که رسیدم جاش داشت خونه رو تمیز میکرد و ادم های مست و بیدار میکرد تا برن.

_سلام.

من گفتم تا اون بفهمه من اینجام.

_سلام تو بیدار شدی؟ دیشب خیلی خوردی.

_دیشب چی شد من یادم نمیاد.

_خوب تو و سوزی خیلی خورده بودین من شمارو گذاشتم تو اتاق خواهرم.

_خوبه خیالم راحت شد.

_چرا؟

_چون حداقل میدونم با سوزی نخوابیدم.

اون شروع کرد به خندیدن با صدای بلند که چند نفر بلند شدن.

_اه خفشو مرد .

_بلندشید همه....... دیگه وقت رفتنه.

جاش داد میزد و همه رو بیدار میکرد خوب اون باید خیلی کارا کنه باباش بفهمه تو خونه پارتی گرفته واسش خوب نیست.

وقتی داشتم از خونه بزرگ البته نه به بزرگی خونه ما میومدم بیرون و تو این فکر بودم چجوری برم خونه لیام و دیدم که فقط شورت پاش بود و با بتری ویسکی دستش رو شکمش روی چمن ها خوابیده بود.

رفتم طرفش و با پام بهش زدم.

_هی لیام پاشو....پاشو.

اون فقط غر زد پسره احمق.

خم شدم رو زانوهام کنارش نشستم سرمو سمت صورتش خم کردمو زدم تو صورت.

که اون زود چشماشو باز کرد اول گیج شده بود ولی منو دید خیلی خسته یه لبخند زد وگفت.

_بگو دیشب ما باهم خوابیدیم ...لطفا.

اون تازه بیدار شده و صداش کلفت بود. اون تو خواب ببینه.

_نه.

من گفتم اون چشماشو بست و ادامه داد.

_اخه چرا بهت قول میدم که کارم خیلی خوبه.

shelterWhere stories live. Discover now