جیمین روبه روی تلوزیون نشسته بود و مشغول مطالعه روزنامه بود.
تاتا هم کنار جیمین و خیره به تلوزیون بود.بین برنامه تبلیغ پخش شد.
توی تبلیغ جوجه های کوچیک به ترتیب پشت هم راه میرفتن.
تاتا با دیدنشون چشماشو ریز کرد.انگار که شکارچی شکارشو پیدا کرده باشه آروم از مبل پایین اومد.
خیلی آروم و بی صدا چهار دست و پا روی زمین خزید و خودشو سمت تلوزیون کشوند.جیمین یک لحظه سرشو از توی روزنامه بالا آورد و تاتا رو توی اون وضعیت دید.
تاتا کمین کرده و منتظر فرصت بود.
یهویی از روی زمین سمت تلوزیون خیز برداشت .خدارو شکر جیمین به موقع رسید و تلوزیونو از پشت نگه داشت.
تاتا بعد از برخورد سرش با شیشه تلوزیون روی زمین پرت شد.
دستشو روی سرش گذاشت و بغض کرد.جیمین بعد از مطمئن شدن از جای تلوزیون سمت تاتا رفت.
+چی شد بابایی دردت گرفت.
با دستش پیشونیه تاتا رو نوازش کرد.+چیزی نشده فقط یکم سرخ شده....من چطوری بهت بفهمونم این فقط تصویر جوجه بود و واقعیت نداره.
لبشو روی پیشونیه تاتا گذاشت و بوسید.
تاتا اشکش بی اختیار سرازیر شد.+آخ بابایی داری گریه میکنی؟ ...
چیزی نشده فردا میرم برات هر چند تا جوجه دوست داشته باشی میخرم.
اصلا خونه رو پر از جوجه میکنم برات خوبه؟تاتا چیزی از حرفای جیمین سر در نمیاورد ولی متوجه شد تلوزیون چیز خطرناکیه.
جیمین سرشو با تاسف تکون داد:من حالا حالاها باهات کار دارم.
جیمین مشغول سرخ کردن شنیسل برای شام بود.
تاتا با روباه کوچولوش مشغول بود.
بوی غذا کل خونه رو پر کرده بود.تاتا با دماغش بو کشید و سمت آشپزخونه اومد.
همینطور بو کشید تا رسید به جیمین که کنار گاز ایستاده بود.جیمین نیم نگاهی بهش انداخت.
+بابایی یکم دورتر وایسا خطرناکه...
ولی تاتا چشمش رو تابه و شنیسلا مونده بود.دستش رو سمت تابه دراز کرد تا برداره که جیمین به موقع نگهش داشت.
تاتا با دستش به تابه اشاره کردو صدای کوچیکی از ته گلوش خارج کرد.
+میدونم بابایی منم گرسنمه یکم صبر کنی غذا حاضر میشه.
دست تاتا رو گرفت و از گاز دورش کرد.به کانتر اشاره زد:میخوای اینجا بشینی باباییو نگاه کنی؟
تاتا فقط نگاش کرد.جیمین کمر تاتا رو گرفت و توی یه حرکت از روی زمین بلندش کرد.
تاتا رو روی کانتر نشوند و یه سیب دستش داد.
+اینو بخور تا شام حاضر بشه.تاتا با دو تا دستش سیب رو نگه داشت و بهش زل زد.
+بخورش نگاش نکن.جیمین مچ دست تاتا رو گرفت سرشو خم و نزدیک دست تاتا کرد..
یه گاز کوچیک از سیب زد تا به تاتا بفهمونه اون خوردنیه.
YOU ARE READING
(روباه کوچولوی من) my littel fox🦊
Fantasy🎄Name:My Little Fox (روباه کوچولوی من) 🎭Genre:Fantazy/Fluff/Comedy/hybrid 👬Couple:Minv جیمین یک دامپزشکه که توی مرکز نگهداری حیوانات توی کشور استرالیا کار میکنه. با وجود اینکه عاشق حیووناست ولی چون وسواس داره هیچ وقت تا حالا توی خونش ازشون نگهدار...