part27

974 209 100
                                    

[*تاتا....تاتایی....
ت:چی میخوای؟برو

*تاتا جونم قربون اون بغضت بشم بلند شو بشین کارت دارم.

ت:هوم؟
*آفرین قشنگم، چیمی اذیتت کرد آره؟
ت:چیمی تاتا رو دوست نداره؟

*نه تاتا جونم اتفاقا خیلیم زیاد دوست داره فقط نمیخواد قبولش کنه.

ت:خودش گفت از دست تاتا خسته شده.
*ببین تاتا تو هنوز خیلی مونده آدما رو بشناسی بعضی وقتا یه حرفایی میزنن که حقیقت نداره جیمینم الان زبادی حسودیش شد از روی عصبانیت این حرفا رو زد.
من میدونم اون الان پشیمونه ولی روش نمیشه معذرت خواهی کنه. تو هم به جای بغض کردن به فکر تلافی باش.

ت:چی؟تفالی...
*نکن اینطور با من، نویسنده یهویی قورتت میده ها...

ت:عه نگوووو تاتا میترسه
*ببخشید ، تفالی نه تلافی. یعنی الان چیمی تاتا رو ناراحت کرد حالا باید تو هم یه کاری کنی اون ناراحت بشه.

ت:نه من نمیخوام چیمی ناراحت بشه.
*ای خدا این بچم که زیادی معصومه.
ببینم تاتا مگه تو دوست نداری با چیمی جفت..

ت:دوست دارم.
*پس قرار شد هر کاری من میگم انجام بدی.
ت:چیکار کنم؟
*آفرین حالا شد. ببین فردا عروسیه....جشن میگیرن شادی میکنن میرقصن تو باید یه جفت خوشگل برای خودت پیدا کنی باهاش برقصی.

ت:من جفت نمیخوام.
*تاتا الکیه ، مثل بازی میمونه.
ت:رقص چیه؟
*یه آهنگی میزارن بعد خودشونو تکون میدن حالا فردا خودت ببینی یاد میگیری .
خب من دیگه باید برم الانه که سرو کله چیمی پیدا بشه تو هم بگیر بخواب.

ت:تو واقعا فرشته آرزویی؟

*نمیدونم شاید باشم اگه بتونم جیمین کله شقو با تو جفت کنم مطمئن میشم که فرشته ای شیطانی چیزی هستم. شب بخیر تاتایی.
ت:شب بخیر فرشته.
☆☆☆☆☆☆☆
صبح وقتی از خواب پاشد تاتا توی تخت نبود. دیشب وقتی به اتاق برگشته بود تاتا خوابش گرفته بود تصمیم داشت ازش معذرت خواهی کنه. ولی دیر رسیده و تاتا خوابیده بود.

از حرفایی که بهش زده بود پشیمون بود جیمین هیچ وقت از دست تاتا خسته نشده بود بر عکس از وقتی تاتا به زندگیش وارد شده بود حس و حال خیلی خوبی داشت دنیاش رنگ تازه تری گرفته بود.

دیشب میخواست اینارو بهش بگه اما دیر شده بود.

دست و روشو شست و به طبقه پایین رفت.
همه جز سانا دور میز نشسته و غذا میخوردن.
توجهش به تاتا جلب شد که کنار بک نشسته و داره باهاش میخنده.

_اوه بیدار شدی جیمین زود بیا صبحونه بخور که کلی کار داریم . باید تا چند ساعت دیگه سالن باشیم.

برای تایید حرف مادرش ففط سرشو تکون داد.
بک به صودتش نگاه کرد:چیزی شده جیمین؟
+نه چطور مگه؟
_آخه گرفته بنظر میای
+نه فقط دیشب خوب نخوابیدم.

(روباه کوچولوی من) my littel fox🦊Where stories live. Discover now