part37

745 180 215
                                    

ت:پس ددیم شو
با چشمای درشت و بهت زده نگاش کرد:منظورت چیه؟

ت:مگه تو ددیه تاتا نبودی دلم میخواد درست شبیه تاتا باهام رفتار کنی.
+تو الان جدی ای؟

ت:من تمام دیشبو یادم میاد
+نه راست نمیگی

ت:من گرمم بود تو گفتی میخوای کاری کنی تا خنک بشم، لیوان مشروبو گذاشتی زمین و سمتم اومدی.
دکمه های لباسمو برام باز کردی، از زیر چونم شروع کردی بوسه های ریز زدن من داشتم لذت میبردمو تو به کارت ادامه میدادی.
من بهت گفتم ددی خیلی خوبه....
و تو گفتی ددی اینجاست تا بهت کمک کنه.
از زیر گردنم سمت سینه هام پایین اومدی.

+بس کن خواهش میکنم.

ت:لباسمو کامل درآوردی.
بهت گفتم ددی لباساشو دربیاره و تو به حرفم گوش دادی.
با دستم تمام بدنتو نوازش کردم. گفتم ددی چه عضله های سفتی داری منم دلم میخواد داشته باشم.
بهم جواب دادی:ددی میبرتت باشگاه و بدنتو خوشگل میکنه.

دستاشو روی گوشش گذاشت:تهیونگ خواهش میکنم ادامه نده.

لباتو گذاشتی رو نافمو و شروع کردی بوسیدن.

تهیونگ ما دیشب هر دومون مست بودیم خواهش میکنم.
با صدای زنگ در حرفش نصفه موند.

جیمین که حسابی داغ کرده بود نفس عمیقی کشید برای اطمینان به خودش نگاه کرد تا مبادا برآمدگی ای روی شلوارش ایجاد شده باشه. وقتی خیالش راحت شد سمت در رفت و بازش کرد.
باز شدن در همزمان شد با پریدن سلنا توی بغل جیمین.

جیمین دستاش روی هوا خشک مونده بود سمت دوست پسر سلنا برگشت:نمیخوای دوست دخترتو از من جدا کنی.

سلنا از تو بغل جیمین بیرون اومد:اَه تو چقدر بی ذوقی دوستت اومده بغلت تو باید جوابشو بدی.
نگاهش سمت تاتا رفت که با عصبانیت و اخم داشت بهش نگاه میکرد.

+بیاین تو.
پشت سر سلنا هلن وارد شد.

جیمین باهاش دست داد و سمت مبلا هدایتشون کرد.

*ما قبلا با هم آشنا شدیم مگه نه تهیونگ
به دوست پسرشو اشاره زد:اینم دیویده دوست پسرم
تهیونگ باهاش دست داد.

هلن موهاشو پشت گوشش انداخت و با ناز جلو اومد:سلام من هلنم خوشبختم

تهیونگ دستشو عقب کشید:سلام قبلا از خواهرم راجبتون شنیدم
هلن متعجب روی مبل نشست
_خواهرتون؟

جیمین کنار تهیونگ روی مبل نشست و دستشو روی پاهاش گذاشت

+منظورش تهیونه
_آهان متوجه شدم
+چیزی میخورید

سلنا از توی پاکت خوراکیا رو بیرون آورد:ما با خودمون خوراکی آوردیم فقط برو یه شامپاین بیار.

جیمین به یاد مستی دیشب و اتفاقاتش افتاد دستو بالا گرفت:نه مشروب نباشه خواهش میکنم.

*چرا اینقدر ضد حالی
+آخه منو تهیونگ دیشب مست کردیم الان اصلا ظرفیتشو ندارم
*بگو ببینم جیمین تو و هلن قصد ندارید باهم قرار بزارید؟

(روباه کوچولوی من) my littel fox🦊Dove le storie prendono vita. Scoprilo ora