part43

619 150 107
                                    

به محض ورودش به خونه سمت اتاق رفت و درو پشت سرش قفل کرد.

خودشو روی تخت انداخت و سرشو توی بالش فرو کرد تا صدای هق هقش به گوش جیمین نرسه.
مگه اون چیکار کرده بود که جیمین باهاش اینکارو کرد.

صدای مشت زدنای به در جیمینو شنید ولی بهش اهمینی نداد.

جیمین پشت سر هم مشتشو به در میکوبید.
+باز کن این درو فکر کردی با این کارت ازت میگذرم، میدونی چند ساعته دنبالتم چقدر نگرانت شدم؟
من عین دیوونه دنبالت میگشتم و یهویی میبینم آقا داره با یه دختر میگه و میخنده.
بیا بیرون چرا فرار میکنی؟
اصلا کجا بودی نباید به من میگفتی. برای خودت رفتی خوشگذرونی بدون اینکه بهم خبر بدی.

[*میتونم حرف بزنم؟
+نه خواهش میکنم الان اصلا وقتش نیست.
*منم از تو خواهش میکنم جیمین متوجه ای گند زدی؟ میدونی چیکار کردی؟!

+تو دیگه چرا این حرفو میزنی تو که به اصطلاح خودت همه چیزو میبینی....ندیدی من چند ساعت پیش چه حالی داشتم از فکر اینکه بلایی سرش اومده باشه نفسم داشت بند میومد.

*میدونم برای همین میگم آروم باش.
بیا یک دقیقه روی این مبل بشین.

جیمین روی مبل خودشو انداخت، سرشو به پشتی کاناپه تکیه داد و چشماشو بست.

*بنظرت کار درستی کردی؟
+نه نه نه....خودم میدونم که گند زدم
سرشو چند بار به پشت مبل کوبید.

*چرا دیوونه بازی در میاری؟!!!
+خانم نویسنده من گند زدم اصلا نمیدونم چرا اینکارو کردم. خیلی ترسیده بودم.

*حسودیت شده بود، اینطور بگیم بهتره.
چیه چرا اینطوری نگام میکنی؟ دروغ میگم؟!!!
خودتوگول نزن جیمین خان وقتی دیدی تهیونگ داره با اون دختر میخنده حسودیت شد و از کوره در رفتی...

+آره اصلا همینی که تو میگی حالا بگو چه غلطی کنم.
*بنظرم امشب وقتش نیست، هیچ کاری نکن به خودتون زمان بده‌ فردا با آرامش با هم حرف بزنید

+تو میتونی باهاش حرف بزنی؟
*من؟!!!!
+آره پس تو چیکاره ای؟

*بازم شروع شد خیلی وقت بود نقش جادوگر نداشتم آقا جون تو زدی تو گوشش من برم باهاش حرف بزنم؟
چی بهش بگم؟ تاتا جونم چیمیت تو رو با رز دید یهویی دیونه شد زد به سرش اومد خوابوند تو گوشت. خب حالا مثل یه بچه روباه خوب برو باهاش آشتی کن آره؟
این گندیه که خودت زدی فقطم خودت باید جمش کنی.

+یادت نره یکبار ازت کمک خواستم.
*منم نگفتم کمکت نمیکنم، تو اول باهاش حرف بزن بعد من ببینم چیکار میکنم.
جیمین خان بهش سیلی زدی شوخی نیست که. فکر میکنی قراره فردا باهات آشتی کنه؟!!! نه جونم حالا حالاها باید منت کشی کنی.

+ممنون از کمکت حالا میشه تنهام بزاری.
*منو باش که اومدم پیش تو باید میرفتم پیش اون بیچاره ای که سیلی خورده.]

(روباه کوچولوی من) my littel fox🦊Where stories live. Discover now