part2

2.1K 276 8
                                    

به یونگی هیونگ نگاه کردم که با یه نیشخند روی لبش داشت نگاهم میکرد زمزمه کردم چیه و اون با گفتن هیچی به خوردن ویسکی اش ادامه داد چشمامو چرخوندم و با خودم فکر کردم

باید کارت شرکتم بهش بدم به هر حال یا قبول میکنه یا نه چیزی از من کم نمیشه البته کیه که نخواد مدل بهترین کمپانی کره بشه؟ یه احمق شاید

منتظر میمونم که موقع رفتن کارت رو بهش بدم و فعلا به بحث با پسرا برسم به هر حال که تا یکی دو ساعت دیگه اینجاییم الان چند ساله هر هفته یه جایی دور هم جمع میشیم

نامجون هیونگ یه اهنگ نویس معروفه که خیلی از شرکتهای چه کره ای و چه آمریکایی بهش درخواست دادن

اما اون کار توی کمپانی من رو انتخاب کرده یونگی هیونگ یا همون اگوست دی یه رپره میشه عنوان بهترین رپر کره رو بهش داد

من که از اهنگاش خوشم میاد  هوسوک هیونگ یا همون جیهوپ اهنگسازه و با نامجون هیونگ کار میکنه و اهنگای یونگی هیونگو رو تنظیم میکنه البته که اونم توی کارش تکه

و جیمین هیونگ اون یه دنسره یکی از بهترین دنسرای کره و بهترین دنسر کمپانی اون عاشق  دنسه و روزش بدون دنس شب نمیشه 

همه اونا بهترین دوستای منن و سال های زیادیه که باهاشون آشنا شدم اولین نفر نامجون هیونگ بود ما با هم به یه دبیرستان میرفتیم و از ۱۵ سالگی تا الان که ۲۴ سالمه با هم دوستیم

و اما خودم علاوه بر تاسیس کننده و مدیر کمپانی سرگرمی بنگتن مدل کمپانی ام هستم‌
تو گذشته ها غرق شده بودم که با صدای نامجون به خودم اومدم

هان چیزی گفتی ؟
داشتم میپرسیدم که توی فکری که واضحا به جوابم رسیدم

هوسوک چشماشو ریز کرد و پرسید به چی انقدر عمیق فک میکردی و ویسکیشو سر کشید

یکم به اینکه چی بگم فکر کردم و پوکر به خودم گفتم اینا هم باور کنن اگه من دروغ بگم به خودم پوزخند زدم و تصمیم گرفتم واقعیتو بگم

اون پسر بانی فیس که اومد اینجا رو یادتونه ؟
جیمین گفت همون بار منه که مشروبارو آورد؟
چشمامو چرخوندم  سر تکون دادم یونگی نیشخند زد و گفت خب ؟

ازش خوشم اومده و فک میکنم میتونه مدل خوبی بشه داشتم فک میکردم بد نمیشه اگه کارتمو بهش بدم تا بیاد و یه تست بده؟

نامجون خوندی کرد و گفت اگه اینطور فک میکنی ضرری نداره اگه این کارو انجام بدی

منم همین فکرو میکنم پس داشتیم میرفتیم کارتو بهش میدم 

نگاه زیر زیرکی ای به بقیه انداختم که داشتن با پوزخندی نگام میکردن چشمی براشون چرخوندم و سعی کردم با ور رفتن با گوشیم از دست نگاهاشون فرار کنم

little kookWhere stories live. Discover now