دیگه به هتل بر نگشتم می دونستم اگر برگردم دلم می لرزه و دست هاش باز میکنم. می دونستم اگر برگردم دوباره لب های خشکش می بوسم و اون مواد لعنتی رو توی دست هاش می ذارم تا خوب بشه. پس برنگشتم تا حماقت نکنم.
***
(کای)
تازه به خونه رسیده بودم و پیغامگیر تلفن صدای مادرم رو پخش می کرد.
-جونگین، خواهرت تازه رسیده سئول. حواست بهش باشه. حتما برو خوابگاهش رو چک کن. جایی رو بلد نیست. باشه عزیزم؟
و پیام بعدی از طرف خواهرم بود.
-سلام اوپا، خواستم بگم من رسیدم اگر سرت شلوغه نیاز نیست بیای مامان یکم اغراق میکنه. خوب استراحت کن و مراقب خودت باش. راستی هرموقع وقت کردی بیا کافه تریا دانشگاه ببینمت. دلم برات تنگ شده
تیشرتم رو دراوردم تا دوش بگیرم. اسکرین گوشیم روشن شد. سمتش رفتم و دیدم رائون همین الان پیام داده.
-هستی؟
+هستم (خوانده شد)
-دلم برات تنگ شده
اهی کشیدم و از توی اینه نگاهی به خودم انداختم.
+اتفاقی افتاده؟ (خوانده شد)
-نه همه چیز روبه راهه
+می خوام برم دوش بگیرم (خوانده شد)
-باشه.
تلفن روی تخت پرت کردم و سمت حموم رفتم. حرف های رائون بوی خوبی نمی دادن. می بایست بعد از حموم بهش زنگ می زدم.
***
(چانیول)
صبح خیلی زود به خرید رفتم تا برای امشب افتتاحیه گالری عکس های بکهیون برای هردومون کت و شلوار تهیه کنم.
لبخند از روی لب هام کنار نمی رفت. امشب بی نظیر ترین شب ممکن می شد.
با وسواس دو دست کت و شلوار انتخاب کردم. مطمئن نبودم سایز بکهیون هست یا نه اما تمام تلاشم کردم که اینطور باشه.
می بردمش ارایشگاه و ازش یه بت می ساختم. بتی دقیقا مثل عکس هایی که 8 سال پیش ازش گرفته بودم. همونقدر زیبا و همونقدر جذاب.
با قلبی اکنده از امید از ارایشگر هتل خواستم تا اتاقم همراهیم کنه. کارت رو زدم و داخل شدم.
-بکهیون
صداش زدم... اما چیزی که مقابلم می دیدم قابل باور نبود.
مرد پشت سرم جلو اومد و هینی کشید.
دنیا، متوقف شده بود.
***
(کای)
گاها فکر می کردم من این سر دنیا چه کاری از دستم بر میاد تا برای اون دختر کنم.
ESTÁS LEYENDO
BLOODY FOOTPRINTS
Romance𝕮𝖔𝖚𝖕𝖑𝖊: ChanBaek, KaiBaek 𝕲𝖊𝖓𝖗𝖊: Drama, Romance, Smut, Harsh, Sad end «من قدم هات دنبال کردم چانیول، ولی چرا پاهام می سوزن؟» من، امید توی چشم هایتو دیدم. درونش زندگی کردم و به جودت ایمان داشتم. تو قرار بود زندگیم بسازی. یه زندگی رویایی ک...