مثل همیشه با شروع سال یکی از میزایه جلو رو برای نشستن انتخاب کرد.
تو دلش دلهره از این بود که اگه باهاش همکلاسی نشده باشه چی؟دوباره به حسایه بدش لعنت فرستاد و سعی کرد حواسشو به معلم بده که کم کم داشت برای حرف های اول سال آماده می شد.
ناامیدانه داشت در دلش فکر می کرد شاید امسال تو یه کلاس نیوفتادن که با صدای باز شدن در سر همه به طرف پسر مو بنفشی برگشت که با خونسردی رو به معلم به خاطر تاخیرش عذرخواهی کرد و بدون شنیدن جوابی از جانب او به سمت ته کلاس حرکت کرد.
جیسونگ با دیدن پسر لبخندی ناخودآگاه چهره اش رو روشن کرد.موقع رد شدن پسر بزرگتر از جلوی میزش نفس عمیقی کشید و عطر پسر رو وارد ریه هاش کرد.دوباره همون عطر تند لعنتی که هوش از سر جیسونگ می برد.
برخلاف جیسونگ که انگار حتی متوجه گستاخی پسر نشده بود،بقیه دانش آموزان کلاس و معلم با تعجب به پسری که نه تنها برخلاف قوانین مدرسه موهاش رو رنگ عجیب غریبی کرده بود و آدامسش رو با بی خیالی باد می کرد،بلکه برای دیر کردنش از جانب ناظم مواخذه نشده بود و اکنون با لبخند کجی به سمت انتهای کلاس می رفت،چشم دوخته بودند.
معلم بیچاره که خانم پارک نام داشت و تازه به اون مدرسه منتقل شده بود از اینکه همون سال اول همچین شاگردی نصیبش شده بود آه دردمندی کشید.حالا باید چطور با او رفتار می کرد؟بعد از کمس کلنجار با خود تصمیم گرفت فعلا کاری به کار او نداشته باشه،رو به کلاس خودش رو معرفی کرد و عنوان کرد که درس تاریخ اون سال بچه ها به عهده اونه و امیدواره سال خوبی در کنارشون داشته باشه.
قبل از هر چیز شروع به حاضر غایب کرد تا بیشتر با دانش آموزانش در اون سال آشنا شه.از هر کس می خواست بعد از صدا زده شدنش کمی راجع به خودش توضیح بده تا بچه های دیگه هم با او آشنا بشن.
پسرا و دخترا یکی یکی از سر جاشون بلند می شدن و خودشون رو معرفی می کردن.دخترا حین معرفی خودشون با عشوه به پسر مو بنفش خیره می شدن و پسرا که او را رقیب خود می شمردن با اخم محوی از توانایی هاشون می گفتن.
نوبت به جیسونگ که رسید از سر جایش بلند شد و نگاه سریعی به چهره بی خیال پسر که به او زل زده بود انداخت.لبخند مضطربی زد:"سلام هان جیسونگ هستم.عام من به موسیقی و هنر علاقه زیادی دارم و می تونم گیتار بزنم.تو اوقات فراغتم دوست دارم آهنگ بنویسم و به نظرم این موسیقیه که به روح ما معنا می بخشه.امیدوارم به خوبی با هم کنار بیایم."
_"لی فلیکس."
فلیکس که دوست صمیمی جیسونگ از پیش دبستان تاکنون بود از کنار جیسونگ بلند شد و خود را معرفی کرد:"سلام لی فلیکس هستم.علاقه من بیشتر به فوتباله و کلا از ورزش کردن لذت می برم.به نظرم درس خوندن هم برای موفقیت تو آینده هرکس لازمه پس برای سخت درس خوندن هم تلاش زیادی می کنم.امیدوارم سال خوبی کنار همدیگه سپری کنیم."
YOU ARE READING
𝗣𝗹𝗮𝘆 𝗕𝗼𝘆🎭
Fanfictionهمه چی از کراش ساده ی هان جیسونگ روی پلی بوی دبیرستانشون،لی مینهو شروع شد! 𝑪𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆𝒔:𝑴𝒊𝒏𝒔𝒖𝒏𝒈☘︎𝑯𝒚𝒖𝒏𝒍𝒊𝒙☘︎𝑪𝒉𝒂𝒏𝒊𝒏 𝑮𝒆𝒏𝒓𝒆:𝑹𝒆𝒂𝒍 𝒍𝒊𝒇𝒆☘︎𝑹𝒐𝒎𝒂𝒏𝒄𝒆☘︎𝑺𝒎𝒖𝒕☘︎𝑺𝒄𝒉𝒐𝒐𝒍 𝒍𝒊𝒇𝒆