𝗣𝗹𝗮𝘆 𝗕𝗼𝘆🎭

𝗣𝗮𝗿𝘁 18♡

ما بین کتاب های کتابخونه دنبال منابعی میگشت که بتونه برای مقالش استفاده کنه.بعد از تموم کردن مرورش،توی وقت اضافه ای که نصیبش شده بود میخواست کمی از تکالیف روزش هم انجام بده.بخشی که داخلش بود با کتاب های قطوری پر شده بود و جیسونگ کتاب مدنظرش رو توی بالاترین قفسه پیدا کرد.آه عصبی ای کشید و سعی کرد با ایستادن روی نوک انگشتاش کتاب رو به لبه نزدیک کنه.کمی دیگه تلاش کرد ولی با دیدن سقوط کتاب سریع فحشی داد و چشماش رو بست.آخرین چیزی که برای امروز احتیاج داشت ضربه مغزی شدن با یه کتاب مسخره بود.

_"نمیخوای چشماتو باز کنی؟"

جیسونگ بلافاصله چشماش رو باز کرد و کتاب رو دید که توی چند اینچی صورتش،توسط دستی متوقف شده بود.با دیدن پسر مو بنفش سریع نگاهش رو گرفت و به سمت میز پا تند کرد.

مینهو با دیدن واکنش پسر ابرویی بالا انداخت و پشت سرش حرکت کرد.کتاب رو روی میز به نسبت شلوغ پسر گذاشت و صندلی مقابلش رو بیرون کشید:"همه اینا برای یه امتحان؟مگه چندتا مبحثه؟"

جیسونگ بدون انداختن نگاهی به پسر با بدخلقی جواب داد:"اگه فقط یه کم توی نوشتن تکالیف خودت کمک میکردی میتونستی بفهمی اینا برای مقالست نه امتحان."

خب این اولین باری بود که سنجاب مقابلش داشت با همچین لحنی جوابش رو میداد.نمیشد سوپرایز توی چشمای مینهو رو نادیده گرفت.'پس اونم بلده حاضرجواب باشه!'

از اونجایی که این همیشه مینهو بود که از دست بقیه عصبی میشد نمیدونست الان باید چه چیزی برای آروم کردن پسر مقابلش بگه:"چیزی اذیتت میکنه سونگ؟"

_"آره.حرف زدن الانت توی کتابخونه."

مینهو با دهنی باز به جیسونگ که تا گردن توی کتاب موردنظرش فرو رفته بود و انگار قصد نداشت دست از قهوه ای کردنش برداره خیره شد.
سعی کرد راه دیگه ای رو امتحان کنه:"بزار کمکت کنم.میتونم یه فصل رو انجام بدم."

_"کل تکلیف فقط مربوط به یه فصله مینهو!"

پسر کلافه دستاش رو،رو صورتش گذاشت و این بار غر زد:"میشه برگردی به همون پسر مهربونی که میشناختم؟هندل کردن این وجهت واقعا از توانم خارجه."

جیسونگ بلاخره سرش رو بالا آورد و نگاهی به پسر کرد:"البته!فقط لازمه یه کار انجام بدی."

مینهو بلافاصله جدی روی صندلیش نشست:"هر چی بگی."

جیسونگ بلاخره لبخند زد:"تکالیفت و امتحانات رو خودت انجام بده."

باد پسر مقابلش بلافاصله خوابید:"منظورت چیه؟نیازی نمیبینم بخوام این مزخرفارو انجام بدم."
قبل از اینکه جیسونگ حرفی بزنه ادامه داد:"خسته شدی؟میتونم بگم هیون دوباره انجامشون بده جای نگرانی نیست."