𝗣𝗮𝗿𝘁 6♡︎

575 142 52
                                    

با دیدن وارد شدن به مینهو به مکانی که تابلویه نئونی سر درش خودنمایی می کرد بهت زده سرجاش ایستاد.

یه پسر زیر سن قانونی و بار؟قطعا نمیتونست اینجوری باشه مگه نه؟درست بود که مینهو تقریبا خلافایه زیادی تو مدرسه می کرد ولی این یکی...از نظر جیسونگ مشکل بزرگ تری نسبت به چیزایه کوچیک دبیرستانی بود!

آب دهنش رو قورت داد و در رو باز کرد.پله های پی در پی ای به زیرزمین کشیده شده بودن.با باز کردن دری دیگه وارد اونجا شد.

توی اون ساعت از روز افراد زیادی اونجا به چشم نمی خوردن‌.البته که بیشتر مشتریا شب رو برای وقت گذروندن تو بار انتخاب می کردن.تعجب کرد که کسی جلوی در نبود که از ورود افراد کم سن جلوگیری کنه در نتیجه بدون مشکل تونست به پشت پیشخوان سرو نوشیدنی برسه.

پسری که خالکوبی های روی دستش توجه جیسونگ رو جلب کرده بود از پشت پیشخوان نگاه بی تفاوتی بهش انداخت:"چی میل دارین؟"

مردد دستش رو روی میز گذاشت و کمی به جلو خم شد:"آمم چیزی نمیخوام.دنبال ی نفر میگردم که چنددقیقه پیش وارد اینجا شد.یه پسر که موهاش بنفشه."

-"لی مینهو؟برای چی داری دنبالش می گردی؟"

+"فقط میخواستم بدونم اینجا...کار میکنه؟"

×"فکر نمیکنی وقتی یه سوالی داری باید از خود طرف بپرسی جای تعقیب کردن و سین جیم کردن همکاراش؟"

با صدایی که از پشت سر اومد با ترس سرشو چرخوند و پسر بزرگتر رو دید که درحال بستن پیش بندی دور کمرش بود.

سرفه ی ساختگی ای کرد:"آیگووو مینهوشی انتظار نداشتم شمارو اینجا ببینم.خوشحال شدم از دیدن مجددتون پس با اجازتون من رفع زحمت میکنم چون کلی کار دارم.دیگه مزاحم نمیشم خدانگهدار."

سریع تعظیمی کرد و خواست از کنار پسر رد بشه که با دستی که دور شونه اش حلقه شد نفس بریده ای کشید.مینهو کمی خم شد و در گوش پسر زمزمه کرد:"انتظار نداری که حالا که با پای خودت اومدی بزارم بری هوم؟دنبالم بیا هان جیسونگ."

به سمت دری که مخصوص کارکنان بود حرکت کرد و جیسونگی که در حال کلنجار با خودش بود به ناچار پشت سرش راه افتاد.

با وارد شدن جیسونگ در رو بست و قفل کرد.دست به سینه نگاهی به پسر انداخت و بدون حاشیه پرسید:"برای چی همه جا دنبالمی؟"

جیسونگ از رک بودن پسر و کشیدن یهویی این بحث وسط...ترسیده سعی کرد بهونه ای بیاره:"د-دنبالت؟نمیفهمم از چی حرف میزنی من فقط..."

-"شر و ور نگو جیسونگ.چندباریم از مدرسه تا خونه دنبالم کردی فکر کردی چون به روت نمیارم یعنی نفهمیدم؟"

زبونش برای آوردن یه بهونه درست حسابیم نمیچرخید.انگار به کل لال شده بود.

مینهو با یه قدم پسر رو به دیوار پشتش پین کرد.صورتاشون به طوری روبه رویه هم قرار گرفته بود که نفسایه داغ پسر بزرگتر روی صورت جیسونگ پخش می شد.

𝗣𝗹𝗮𝘆 𝗕𝗼𝘆🎭Where stories live. Discover now