با رسیدن جلوی در بزرگ عمارت بی توجه به خانم کیم که با چشمایه نگران نگاهش می کرد پله هایی که به طبقه بالا منتهی می شد رو دوتا یکی طی کرد و به اتاقش رسید.
نگاهی به مرد میان سالی که وسط اتاق ایستاده بود کرد و لبشو تر کرد:"چی شده پدر؟"
مرد قاضی که به خاطر کنترل خشمش تمام تنش میلرزید روش رو به طرف تنها پسرش کرد،سوییچی روی عسلی بین شون انداخت و با صدای عصبی ای غرید:"توضیح بده این چیه."
مینهو با دیدن سوییچ چشماش رو بست:"باز بی اجازه اتاقمو گشتین؟!چندبار بگم من دیگه بچه-"
با خوردن سیلی ای توی گوشش سرش کج شد و حرفش توی دهنش موند.
زن میانسال گوشه ی اتاق با دیدن این اتفاق سریع به سمت مرد اومد و دستش رو گرفت:"عزیزم به خودت بیا.اون مینهوعه پسرمون."
مینهو که با مداخله ی زن عصبی شده بود توپید:"من پسر تو نیستم آجوما.بهتره اینو تو مغزت فرو کنی.احتیاجی به ترحمتم ندارم من و پدر خودمون میتونیم مشکلاتمونو حل کنیم."
نامادری مینهو با دیدن عصبانیت پسر ترسیده قدمی عقب رفت و با سری افکنده از اتاق خارج شد.بعد این چندسال مینهو هنوز نتونسته بود با زنی که به عنوان نامادری وارد عمارتشون شده بود کنار بیاد.علارغم همه ی تلاشایه زن برای نزدیک شدن به پسری که از نظرش عواطف درونیش رو بروز نمیداد ولی قلب مهربونی داشت،مینهو هربار با اخلاقا و حرفایه نیشدارش اون رو از خودش می روند.
-"با مادرت درست صحبت کن مینهو!"
مینهو پوزخندی زد و با قاپیدن سوییچ از روی میز پدرش رو مخاطب قرار داد:"اون زن لعنتیه توعه نه مادر من.مادر بیچاره ی من به خاطر خیانت تویه عوضی ۷ سال پیش سکته کرد میفهمی؟!اصلا شد توی این چندسال حتی یه بار احساس عذاب وجدان گلوتو بگیره؟!پشیمون شدی؟!اصلا تو احساس داری؟آدمی؟!"
قاضی لی با سیلی دیگه ای که به طرف مخالف صورت مینهو زد باری دیگه ساکتش کرد:"بفهم چی از اون دهن آشغالت درمیاد پسره ی علاف!بگو این سوییچو از کی کش رفتی تا اونقدر نزدمت که خون بالا بیاری!این همه خرج اون دبیرستان کوفتیو ندادم که به جای حقوق خوندن و آدم درست حسابی شدن با یه موتور تو خیابونا ول باشی."
مینهو با دست کشیدن به خونی که از کناره ی لبش جاری بود تلخندی زد.
صبرش رو از دست داد و تو صورت پدرش فریاد زد:"این سوییچ لعنتیه موتوریه که با سگ دو زدن از ۱۶ سالگی درآوردم.نگران پولایه حرومیت نباش حتی یه قرونشم از اون پولایه آشغال که با حکم هایی که با رشوه صادر میکنی نرفته.همش حاصل زحمات خودمه و چیزیه که بهش علاقه دارم برعکس اون حقوق کوفتی و وکیل شدن.حتی یه بارم نخواستی بفهمی علایق منه لعنتی چیه."
عصبانیت مینهو قرار نبود به نفعش تموم بشه.با سرخ شدن صورت قاضی لی می شد به این پی برد که اتفاقایه جالبی قرار نیست برای پسر بیوفته.
BINABASA MO ANG
𝗣𝗹𝗮𝘆 𝗕𝗼𝘆🎭
Fanfictionهمه چی از کراش ساده ی هان جیسونگ روی پلی بوی دبیرستانشون،لی مینهو شروع شد! 𝑪𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆𝒔:𝑴𝒊𝒏𝒔𝒖𝒏𝒈☘︎𝑯𝒚𝒖𝒏𝒍𝒊𝒙☘︎𝑪𝒉𝒂𝒏𝒊𝒏 𝑮𝒆𝒏𝒓𝒆:𝑹𝒆𝒂𝒍 𝒍𝒊𝒇𝒆☘︎𝑹𝒐𝒎𝒂𝒏𝒄𝒆☘︎𝑺𝒎𝒖𝒕☘︎𝑺𝒄𝒉𝒐𝒐𝒍 𝒍𝒊𝒇𝒆