𝗣𝗮𝗿𝘁 3♡︎

559 161 8
                                    

جیسونگ با استرس و تشویش به قیافه خونسرد پسر خیره شد.دستپاچه دستمالی از روی میز برداشت و همون طور که با احتیاط روی خردل می کشید تا مثلا کمکی کرده باشه با لحن متاسف شروع به حرف زدن کرد:"مینهو شی من-من واقعا متاسفم باور کن هیچ قصدی برای خراب کردن لباست نداش..."

با پس زده شدن دستش توسط مینهو ترسیده قدمی عقب برداشت:"ولش کن لعنتی داری بدتر گوه میزنی توش"

با چشمایه به خون نشسته به سمت جونگینی که پشت سرش خشک شده بود برگشت و با لحن ترسناکی مخاطب قرارش داد:"هوی تو...از پشتم بیا کنار."

جونگین سریع اطاعت کرد و آروم کنار جیسونگِ شرمنده،مقابل مینهو ایستاد.

مینهو به چشمایی که بهش خیره شده بودن نگاه کرد و عصبی داد زد:"به چی دارین نگاه میکنین؟برین دنبال کارتون."

افراد تو سالن سریع سرهاشون رو برگردوندن و خودشون رو مشغول کاری که در حال انجامش بودن نشون دادن.

فلیکس که حس میکرد باید دخالتی داشته باشه برای دفاع از دو پسر به حرف اومد:"هی حالا که چیزی نشده...پول خشکشوییشو میدیم بهت.لازم نیست اینقدر سر و صدا راه بندازی‌."

مینهو پوزخندی زد و به لکی که کم کم داشت خشک میشد اشاره کرد:"تو به این افتضاح میگی چیزی نشده؟!هی کک مکی میدونی حتی اگه تو و این دوتا پول کلیه هاتونم بزارین رو هم نمیتونی خرجشو بدی؟!خشکشویی؟با این گندی که خورده خشکشویی فقط میتونه پاکش کنه ولی لکه ی مزخرفی که دوستت زده برای همیشه روش میمونه!"

جیسونگ که نمیخواست اون دوتا دوباره درگیر شن با لحن التماس آمیزی رو به مینهو لب زد:"مینهو شی من واقعا معذرت میخوام.هرکاری لازم باشه برای جبران خسارتتون انجام میدم."

مینهو پوزخندی زد،جیسونگ رو آروم جلو کشید و یواش در گوشش زمزمه کرد:"میدونم نمیخوای با دوستت درگیر بشم...ولی چیکار میشه کرد جیسونگی؟برخورد کک مکی رو دوست ندارم...از طوریم که سعی میکنه از این و اون دفاع کنه خوشم نمیاد.چطوره یه درس جالب بهش بدم هوم؟"

قبل از اینکه مینهو از پسر فاصله بگیره،این جیسونگ بود که با گرفتن مچ دست پسر بزرگتر مانع از دور شدنش شد.با چشمانی که داشتن از مینهو خواهش می کردن همین اول سالی کاری نکنه که پای دوستش گیر بشه، آخرین تلاشش رو کرد:"هرکاری بگی انجام میدم...فقط کاری با فلیکس نداشته باش...میدونم پدرت نفوذ زیادی پیش مدیر داره،حرفایه زیادی راجع بهش تو مدرسه می پیچه.میتونه خیلی راحت پای فلیکس رو به کمیته انضباطی بکشه.خواهش میکنم اینکارو نکن!"

مینهو این بار لبخندی زد.بازی با این پسر سنجابی به نظر جالب میومد و دونستن این همه اطلاعات راجع به خودش و خانوادش از طرف پسر براش لذت بخش بود.از اینکه اون رو فرد قدرتمندی خطاب کرده بود احساس خوبی بهش دست داده بود.میدونست خیلی راحت میتونه یکی دیگه دقیقا شبیه همین لباسشو بخره.به هر حال که خراب شدن لباساش دیگه چیز عادی ای شده بود ولی از این فرصتایه مفرح برای خوش گذرونی کم گیر میومد.

𝗣𝗹𝗮𝘆 𝗕𝗼𝘆🎭Tahanan ng mga kuwento. Tumuklas ngayon