بدون پلک زدن به نیم رخ پسر خیره شده بود.اخیرا متوجه تغییر احساساتش شده بود.اینکه هر حرفی که شروع می کرد انتهاش به اون پسر می رسید کمی می ترسوندش.معمولا وقتی جذب یه نفر می شد اون قدر راجع بهش صحبت می کرد که مغز همه رو می خورد.یعنی راجع به اون پسر هم این شکلی بود؟!
-"مشکلی پیش اومده لیکس؟!"
با تعجب کمی پلک زد و متوجه هیونجین شد که حالا کاملا به طرفش چرخیده بود و کنجکاو نگاهش می کرد.
سعی کرد خودش رو جمع و جور کنه:"ن-نه چیزی نشده که...آم کار طراحیت چطور پیش میره؟!چندباری دیده بودم که سرکارت هم داشتی می کشیدیش...خیلی سخت نیست همزمان کشیدن طرحت و رسیدگی به مشتریا؟!"
چشمای پسر قدبلند این بار کمی رنگ تعجب گرفت:"تو میدونی من کجا کار می کنم؟!"
'هولی شت!فلیکس این بار دیگه واقعا گند زدی!!'
لبخند زوری ای زد و به دنبال پیدا کردن جیسونگ برای نجات از مهلکه چشم چرخوند:"خب...منظورم اینه که کیه که ندونه پسر خوشتیپ مدرسه کجا کار میکنه مگه نه؟!هه هه دیگه همه اینو میدونن."
-"لیکس؟"
لحن جدیه هیونجین باعث شد آهی بکشه و با لبایه آویزون اعتراف کنه:"خیله خب...پارسال چندباری اتفاقی اونجا دیدمت...حالا راضی شدی؟"
هیونجین با خنده ی آرومی موهای پسر رو به هم ریخت:"نظرت چیه امروز دوتایی بریم اونجا؟!
میتونیم بعدشم یه کم قدم بزنیم."فلیکس با تصور گذروندن روزش کنار هیونجینِ باریستا تند تند سرش رو تکون داد و لبخند بزرگی زد:"خیلی دوست دارم!"
¶~¶~¶~¶~¶~¶~¶~¶
خب وقتی گفت دوست داره منظورش یه همچین چیزی نبود!
دیدن دخترا و حتی تک و توک پسرایی که در حال لاس زدن با هیونجین بودن منظره ای نبود که علاقه ای به دیدنش داشته باشه.
بدترین قسمتش هم این بود که حقی برای ابراز حسادت نداشت...مگه اون کیه هیونجین بود؟!رو یه میز گوشه ی کافه لش کرده بود و با اینکه اونا نمیدیدنش ولی خیره به پشت سرشون چشم غره میرفت.
اما دیدن فلیکسی که با لپایه باد کرده از حرص به مشتریا نگاه میکنه صحنه ی کیوتی برای هیونجین ایجاد کرده بود.
هرازگاهی که نگاهاشون به هم گره میخورد پسر سریع سرش رو پشت رمانی که در حال خوندنش بود پنهان می کرد و فقط باعث حک شدن بیشتر لبخند روی لبایه قلوه ای هیونجین می شد.
بلاخره با خلوت شدن سرش فلیکس رو صدا زد و سعی کرد جو فضا رو عوض کنه:"هی لیکس...دوست داری آرت کشیدن روی لاته رو یادت بدم؟"
هیونجین داشت شوخی می کرد نه؟!آرت کشیدن اونم با کمک همچین باریستایه جذابی؟چطوری میتونه نه بگه؟
YOU ARE READING
𝗣𝗹𝗮𝘆 𝗕𝗼𝘆🎭
Fanfictionهمه چی از کراش ساده ی هان جیسونگ روی پلی بوی دبیرستانشون،لی مینهو شروع شد! 𝑪𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆𝒔:𝑴𝒊𝒏𝒔𝒖𝒏𝒈☘︎𝑯𝒚𝒖𝒏𝒍𝒊𝒙☘︎𝑪𝒉𝒂𝒏𝒊𝒏 𝑮𝒆𝒏𝒓𝒆:𝑹𝒆𝒂𝒍 𝒍𝒊𝒇𝒆☘︎𝑹𝒐𝒎𝒂𝒏𝒄𝒆☘︎𝑺𝒎𝒖𝒕☘︎𝑺𝒄𝒉𝒐𝒐𝒍 𝒍𝒊𝒇𝒆