امم . من مایا هستم و ۱۷ سالمه و این اولین فیکی هست که می نویسم . راستش رو بخواید همیشه ایده داشتم ولی از گشادی زیاد حوصله نداشتم که بنویسم . هدف من شیپ کردن اعضا یا گفتن اینکه بین اعضا رابطه عاشقانه یا جنسی وجود داره نیست . من فقط یه فیک مینویسم که دوست دارم قیافه شخصیتام اونطوری باشه و خب خودم اخلاقشون و موقعیتشون رو تغییر میدم . پس لطفا اگه قراره فحش بدید یا هرچی لطفا حتی اسم کاپلا رو سرچ هم نکنید که داستان منو ببینید یا نویسنده های دیگه رو ببینید.
مقدمه اصلی داستان: این روزگار هر طور که بگویید مرا همچون عروسک خیمه شب بازی به این طرف و آن طرف کشانده و با هر بدبختی که وارد زندگی ام کرده صبر مرا امتحان کرده . مگر قرار است چند سال زنده بمانم یا اصلا قرار است چقدر در آینده سختی هایم بیشتر شود که این گونه صبر مرا امتحان می کند؟
YOU ARE READING
my hero
Randomاسم فیک : قهرمان من کاپل : کوکگی (یونگی و کوک . کوک تاپ ) تهگی (ته تاپ) نویسنده: maia ژانر : غمگین . عاشقانه . به احتمال زیاد اسمات نداشته باشه . روز مره ای .