جیمین با شونه های به پایین خم شده رفت و یونگی همراه با اون روی زمین سقوط کرد و اشک های مروارید مانندش روی پارکت های چوبی سقوط می کردند . چقدر حس بدی داشت جیمین اولین نفری بود که به یونگی بها داده بود بهش کمک می کرد و نگرانش می شد چیزی که پنج سال ازش محروم بود اینها رو دوست داشت ولی خب محبت های زیادی و وسواس گونه جیمین باعث می شد که فکر کنه یه دختره وگرنه کی به یه پسر ۱۷ ساله میگه که وسایلایی که بیشتر از دو کیلو هستنو تنهایی برنداره؟؟ و این وسط عذاب وجدان شدیدی گرفته بود کاش بهش نمی گفت که بهش هیچ حسی نداره.
دست از فکر کردن به جیمین برداشت و اشکاش رو پاک کرد چیزی بود که اتفاق افتاده بود و نشستن و گریه کردن جیمین رو خوشحال نمی کرد یا اونو بر نمی گردوند و بهتر بود که بره سراغ کاراش تا ایندفعه بهونه جدیدی دست تهیونگ نده بلند شد و همزمان جونگ کوک در رو باز کرد و وارد شد و چشم یونگی به هیکل خوش فرم جونگ کوک افتاد که تیشرت نازکی پوشیده بود و سیکس پک هاش قابل دیدن بود یونگی یه لحظه آرزو کرد که کاش میتونست مثل جونگ کوک اونقد خوش هیکل و خفن باشه ولی سرش رو از این افکارش که تو اندام جونگ کوک خلاصه میشد تکون داد و به طرف جونگ کوک رفت تا یکمی از وسایل رو از دستش بگیره و کمکش کنه رفت جلوی جونگ کوک و همراه با لبخندی دستش رو دراز کرد جونگ کوک هم لبخندی زد و وسایلایی که توی یه دستش بود رو به دست دیگه اش داد و با دست آزادش دست یونگی رو گرفت و این لحظه یونگی بود که متعجب به جونگ کوک نگاه کرد
-یاااا جونگ کوکا من دستت رو چیکار دارم وسایل رو بده میخوام کمکت کنم .
#نمیخواد این وظیفه منه تو برو به کارای خودت برس .
و دست یونگی رو محکمتر گرفت و اونو به دنبالش تا آشپزخونه کشوند .
یونگی پیشبند و دستکش ها رو برداشت و شروع به ظرف شستن کرد و جونگ کوک هم پیش تهیونگ رفت.
در رو زد و با اجازه تهیونگ وارد شد و کنار تهیونگ روی کاناپه نشست.
+خب کوکی راجب یونگی چه اطلاعاتی بدست آوردی؟
#یونگی تمام مدت تو عمارت بود ولی هر ازگاهی بیرون می رفت و به بنگاه املاک اینچون (فرضی است فداتون شم)سر می زد .
+تو اون بنگاه دنبال چی بود؟
#ظاهرا توی محله ای به اسم هان که محله ای زاغه نشینه و اکثرا ادمای معتاد و هرزه که پول و اعتبار درست و حسابی ندارن اونجا زندگی می کنند دنبال خونه ای هست که خیلی قدیمیه انگار اونجا رو میخواد اجاره کنه یا اگه توان مالیشو داشت بخره .
+نمیدونی هدفش از خریدن اون خونه چیه؟
#فقط اینو میدونم که اونجا خونه ای هست که قبلا زندگی می کرده و الان سعی داره از پدرش اونجا رو اجاره کنه یا بخره .
YOU ARE READING
my hero
Randomاسم فیک : قهرمان من کاپل : کوکگی (یونگی و کوک . کوک تاپ ) تهگی (ته تاپ) نویسنده: maia ژانر : غمگین . عاشقانه . به احتمال زیاد اسمات نداشته باشه . روز مره ای .