-یونگیا درسته باهات بدرفتاری می کردم قبلا و خیلی اذیتت کردم و تمام تلاشمو کردم تا اخراجت کنم ولی باور کن الان اصلا راضی نیستم حتی از جلوی چشمام دور شی من باهات یه شوخی کردم و تو هم ترسیدی و اتفاقی ابو ریختی روی من باور کن حتی اگه عمدی هم میریختی من هیچ مشکلی نداشتم خب؟
یونگی صورتش رو به پیرهن تهیونگ مالید با صدای گرفته ای گفت : یعنی الان واقعا هر اتفاقی هم بیفته اخراجم نمیکنی؟ (اگه یادتون باشه تو بغل تهیونگه هنوز)
+هر اتفاقی که نه اگه از اعتمادم سواستفاده نکنی اخراجت نمی کنم .
یونگی خنده ی از ته دلی کرد و از بغل تهیونگ بیرون اومد .
-قول میدم .
+یونگیا یه سوال بپرسم؟
-بپرس
+ببین من قصدم فضولی نیستا ولی میدونم که میدونی یه مدت داشتم تعقیبت می کردم ولی میشه بگی اون خونه متروکه که میرفتی کجا بود؟
-میشه نگم ؟
+عا...اره...معلومه که میشه پس ولش کن . راستش امروز رو برات مرخصی رد کردم که باهم بریم خرید .
-خرید چی؟
+میخوام ببینم برای تولد بابام چی بخرم.
-خب تنهایی برو .
+یاااا خب دوست دارم با تو برم .
تهیونگ برای اثر گذاری بیشتر لباشو غنچه کرد و مظلوم مظلوم به یونگی نگاه کرد که یونگی رسما قلبش ریخت اخه مگه میشه یه ادم در حین هات و ددی بودن کیوتم باشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
-عاااا...ب..باشه...صورتتو..اونجوری...نکن.
+چیه دلت برام میره؟
- نه چرا باید دلم برای تو بره؟
+چون خر کیوت شدم ؟
+خیر تو فقط یه ادم گنده سیکس پک دار زشتی .
تهیونگ خنده ای کرد و گفت : وایسا ببینم تو سیکس پک هامو کی دیدی؟
-ها؟ خب روز اول که از حموم بیرون اومدی و لخت جلو من بودی .
تهیونگ خنده ای از لحن حق به جانب یونگی کرد و گفت: وای توی خیلی مودی هستی یونگیا .
یونگی هم خندید و یه لحظه جدی شد و گفت: چرا نزاشتی جیمین هیونگ و من باهم دوست باشیم؟
تهیونگ یکهو از خندیدن دست کشید و با لحن غمگینی گفت : خب جیمین رو من خیلی دوست دارم و منو اون از بچگی باهم بودیم راستشو بخوای اون وقتا که دیدم جیمین عاشقت شده ترسیدم که توهم مثل جیا باشی و اخرش جیمینو ول کنی و دردی که من کشیدم رو جیمین هم تحمل کنه برای همین خواستم از هم دورتون کنم .
-پس الان که فهمیدی من مثل جیا نیستم یعنی میتونم دوباره با جیمین هیونگ دوست باشم؟
+دوست که آره ولی لطفا عاشقش نشو !
-چرا؟بازم بهم اعتماد نداری نه؟
+اعتماد که دارم ولی دلیلشو بزودی میفهمی .
-باشه پس . پاشو حاضر شو که بریم .
+اوکی .
یونگی با خوشحالی برای رفتن به خرید از پله ها دوتا دوتا پاین اومد و با سرعت نور خودشو به اتاق کوچیکش رسوند .
در کمد کوچیکش رو باز کرد و باز هم با دیدن لباسای کهنش بادش خالی شد .
باز هم یه بلوز نازک به رنگ زرد برداشت با یه شلوار لی آبی (دقت کردید چقدر زرد به یونگی با موهای سیاه میاد؟) اونا رو پوشید و با انگشتش موهاش رو مرتب کرد و بدو بدو به طرف حیاط رفت که دید تهیونگ همونطور اونجا وایساده به تیشرت آبی رنگش با شلوار جین سفیدش خیلی بهش میومد و یونگی برای بار هزارم قلبش برای تهیونگ تند زد .
+یونگیا بیا بریم .
-باشه.
+لیمویی خیلی بهت میاد .
-ها؟
+رنگ لیمویی بهت خیلی میاد .
-عا ممنون .
#یااااااااااا تهیونگاااااااااا.
با صدای جونگ کوک هر دو به عقب برگشتند . یونگی با دیدن جونگ کوک با تیشرت سفید که تنش بود و موهای خیس از عرقش و قفسه سینه عضله ایش که از زیر تیشرت معلوم بود برای بار خودشم نمیدونه چندم به جونگ کوک غبطه خورد . ولی در آن لحظه بدو بدو به طرف کوک رفت و خودشو تو بغلش انداخت : یااااا بانی عضله ای من ! دلم برات تنگ شده بود کجا بودی؟
#ببخشید پیشی کوچولو منم دلم برات تنگ شده بود مرخصی گرفته بودم تا برم خانواده ام رو ببینم .
تهیونگ با دیدن اون دوتا که کم مونده بود از شوک پس بیفته با خودش گفت : یعنی چی مثلا؟ اینا کی اینقد صمیمی شدن؟ چرا یونگی باید بره بپره بغل کوک؟ چرا نباید بغل من بپره ؟
با فکری که تهیونگ به سرش زد نیشخندی شیطانی زد و بدو بدو به طرف اون دو تا رفت و هر دوشون رو به زور بغل کرد : هی کوکی اونجا خوش گذشت ؟
#یا تهیونگ این یونگی بیچاره رو خفه کردی . بعله خوش هم گذشت .
یونگی که به زور بین جونگ کوک و تهیونگ نفس می کشید سرش رو به عنوان تایید تکون داد .
تهیونگ هر دوی اونها رو ول کرد و رو به جونگ کوک پرسید : خب جونگو کاری داشتی؟
#عاممم نه فقط خواستم اعلام حضور کنم و بگم که برگشتم .
+خوش برگشتی فرزندم . حالا هم یونگی بیا بریم الان دیر میشه. خدافظ جونگو
-امم...باشه خداحافظ کوکی .
# خداحافظ پسرا .
######################################
میدونم کم شد عذر میخوام ولی باور کنید اصن انقد تو این هفته سرم شلوغ بود و اینا که اینم بزور نوشتم .راستی من به احتمال ۹۰ درصد سد اند خواهم کرد فیک را نظرتون چیه؟
YOU ARE READING
my hero
Randomاسم فیک : قهرمان من کاپل : کوکگی (یونگی و کوک . کوک تاپ ) تهگی (ته تاپ) نویسنده: maia ژانر : غمگین . عاشقانه . به احتمال زیاد اسمات نداشته باشه . روز مره ای .