○|Sit down|○

86 26 18
                                    

CHANYEOL VR :

رایا بعد از نصیحتم توی فکر فرو رفته بود
ولی طبق معمول فکر هاش رو نگه نمیداره و با صدای بلند اون ها رو میگه

~ عمو چانیولی ..وسط پاهاش پول گذاشته؟!
اگر بزنم بی پول میشه؟!

یه نیشخند بهش زدم

○ نه عزیزم دیگه بچه دار نمیشه

رایا خشکش زد و با لحن ناراحتی بهم گفت

~ ولی عمو چرا باید بچه هاش رو ازش بگیرم ؟!

○ که آدم های بد بیشتری وارد این دنیا نشن
فکر کن بچه هاش بچه های تو رو اذیت کنن

همون موقع رایا قرمز شد و با جدیت و لحنی مصمم به سمتم گفت

~ عمو همین فردا میزنم وسط پاهاش

بهش لایک نشون دادم و اون رو از روی اپن آوردم پایین و سطل توت فرنگی ها رو دادم دستش
خواستم برم که لباسم رو نگه داشت و توی چشم هام نگاه کرد و لب هاش رو غنچه کرد
معمولا وقتی چیزی میخواست این کار رو انجام میداد

○ بله رایا چیزی نیاز داری ؟!

~ عمو بابا چون زدن وسط پاهاش دیگه نمیتونه برام خواهر یا برادر بیاره !؟ تو دکتری میشه خوبش کنی؟!

نتونستم خندم رو نگه دارم همون موقع از خنده پخش زمین شدم و کریس که از ماجرا خبر نداشت داشت بهم نگاه " چه مرگت شده" میکرد

با دیدن اینکه رایا گیج شده سریع خودم رو جمع کردم و ادای گریه کردن دراوردم

○ بابات خیلی وقته زدن توی وسط پاهاش دیگه نمیتونه بچه دار بشه

~ چرا بابای من که آدم خوبیه

○ ادم بد ها این کار رو کردن
ولی بهت قول میدم بابات رو خوب میکنم ؛ اون دوست منه حق این رو داره که بچه بیاره

رایا که احساسی شده بود خودش رو با گریه انداخت توی بغلم
همینطور که رایا توی بغلم بود با خنده شیطانی به کریس که الان هندزفری توی گوشش بود نگاه کردم

رایا رو از خودم جدا کردم و بلندش کردم و صورتش رو شستم
و گذاشتمش زمین

○ رایا عمو بکی توی اتاقه دوست داری بری پیشش

در واقع خودم کنجکاوم چیکار میکنه
رایا سرسع سر تکون داد و دوید توی اتاقی که بک داخلش رفت

با خنده به سمت کریس رفتم و بهش خنده شیطانی کردم ؛ دستم رو گذاشتم روی شونش و اون هم وقتی من رو دید سریع هندزفری هاش رو درآورد

● کاری داری !؟

○ کریس

ادای گریه کردن دراوردم
کریس با تعجب بهم نگاه میکرد

○من به رایا قول دادم

● چی ؟!

○ کریس خبر داری یک عمل اومده که باهاش مردا می تونن حامله بشن ؟!

SOMEONE  SAVE PARK FROM HIS NEIGHBOR Where stories live. Discover now