○| we go to married|○

75 29 0
                                    


CHANYEOL VR :

فکرم تماما پیش بک بود
الان که دارم کلید در رو باز میکنم میترسم در رو باز کنم و با یک صحنه ترسناک رو به رو بشم

_ چانیول زود باش دیگه باز کن یخ زدم

مامانم به ظاهر داره تظاهر میکنه مثلا واقعا به خاطر سرما میخواد سریع بره داخل و نگذاشت حتی صبحونه بخوریم و بعد برگردیم

اون واقعا برای دیدن بک هیجان داره و بابام میگفت از وقتی سوار هواپیما شده و کاپل طلایی رو دیده دل توی دلش نیست که بک رو ببینه

در رو باز کردم و مامانم زود از من خودش رو انداخت داخل ؛ شوکه برگشتم و بابام وقتی دید شونه هاش رو انداخت بالا و اون جلو تر از من رفت داخل

صدای مامانم توی فضای خونه پیچید

_ تو دوست پسرت رو مجبور کردی منتظر ما باشه و برای استقبال از ما بیدار بمونه
اخه نگاه کن چطور خوابش برده

میتونستم برق توی چشم های مامانم رو ببینم
آروم بغل مبل کنار بک خم شد و شروع به ناز کردن موهاش کرد

بابام با لبخند نگاه میکرد ولی من نمیدونم این یعنی بک رو قبول کردن؟! تا الان با ادم های زیادی توی رابطه بودم ولی اون ها هیچکدوم از این ریکشن ها رو نشون نمیدادن

همیشه با  اخم بهشون تیکه مینداختن و اصلا چشم دیدنشون رو نداشتن

من فکر میکردم از اونجایی که بک پسره باید جلوی اون شرمنده بشم و ازش در برابر مامان بابام محافظت کنم ولی این خیلی با چیزی که تصور میکردم فرق داره

مامانم یهویی با یک خنده شیطانی برگشت سمتم

_ میگم ها دوست پسرت که خسته اس و خوابیده و هودی  تو که خودم بهت هدیه دادم رو پوشیده
ببینم نکنه

با سرفه بابام حرفش نصفه موند و مامانم وقتی برگشت سمت بابام ؛ بابام اون رو متوجه کرد که ادامه نده ....

من هول هولکی سعی کردم ردش کنم

○ من؟! نه من امکان نداره

_ امکان نداره با دوست پسرت بخوابی ؟!

زبونم از کار افتاد
دارم چی میگم ؟! خب بهتر اینطوری فکر کنن مگه به ضرر من تموم میشه؟!

َبابام دست مامانم رو کشید و دنبال خودش توی اتاق برد

< چان پسرم ما میریم لباس عوض کنیم تو هم دوست پسرت رو بیدار کن ببرش روی تخت گردنش درد میگیره

بعد روش رو ازم گرفت و با مامانم رفتن توی اتاق

برگشتم سمت بک
با دیدنش یک لبخند بزرگ روی صورتم اومد ؛ اون کاملا توی هودی گم شده بود

رفتم و کنار مبلی که بک روش خوابیده زانو زدم
موهاش خیلی ابریشمی به نظر میرسیدن

اشکالی داره اگر فقط یک لحظه بهشون دست بزنم؟!

SOMEONE  SAVE PARK FROM HIS NEIGHBOR Where stories live. Discover now