○|welcome to my house|○

104 30 14
                                    


CHANYEOL VR:

از اونجایی که فقط من و بکهیون غذا خورده بودیم همه گرسنه بودن و کریس هم چیزی کم نگذاشت و با خودش گوشت بوقلمون آورد
غذا مورد علاقه رایا بود و کریس همیشه درست میکرد

○ کریس این گوشت چرا نمیپزه؟!

● مثل آدم زیرش رو زیاد کن خب 

○ خب اگر زیاد کنم که نمیپزه می سوزه که

زیر لب با خودم زمزمه کردم

خودم تنهایی چقدر خوب زندگی میکردم ها
چقدر خوشحال بودم ؛ از بیرون غذا میگرفتم بعد جلوی تلویزیون هم میدادم وقتی هم تموم میشد مینداختم سطل اشغال  
خیلی خب اصلا دارم چوب کار های خودم رو میخورم اصلا این انتقام خدایانه

کریس هم که حرف هام رو شنیده بود داشت زیر لب میخندید

همون موقع صدای لوهان بلند شد

▪︎ این غذای کوفتی چی شد پس؟!
مگه دارید گاو میپزید ؟! کسی ندونه فکر میکنه اردک شکم پر دارید درست میکنید

همون موقع من و کریس با هم زیر لب خندیدیم
واقعا دیدن صحنه اینکه بکهیون و لوهان مثل اجوما های سر کوچه دارن تخمه میخورن و با هم غیبت میکنن واقعا خنده دار بود
هر دقیقه هم لوهان وسط حرف هاشون انگار یادش میفته که گرسنشه میاد داد میزنه گرسنمه 
کریس با تاسف سر تکون داد

من و کریس گوشت ها رو توی ظرف چیدیم و با مخلفات گذاشتیم سر میز
بعد به سمت بکهیون و لوهان گفتم

○ اگر غیبتتون تموم شد بفرمائید

لوهان و بکهیون بهم چشم غره رفتن و بلند شدن و نشستن پشت سفره

همه بلند شدن و اومدن پشت میز
لوهان وقتی سر میز رسید با صدای بلند گفت "اوههه"
بعد میز رو کشید و با عشق به غذا ها نگاه کرد

همه پشت میز نشستن و شروع کردن به کشیدن غذا

داشتم با آرامش غذا می خوردیم که

~ بابا عمو بکهیون قراره بچه بیاره برای عمو چانیول؟!
کسی نزده وسط پاهاش اون میتونه این کار رو بکنه

همون موقع غذا توی دهن بک پرید و لوهان داشت به زور خودش رو نگه میداشت تا از خنده نترکه و سهون توی مرز انفجار بود

● نه عزیزم بکهیون پسره نمیتونه

~ ولی عمو چانیول گفت تو میتونی بچه بیاری پس عمو بکهیون هم میتونه

بعد با عشوه برگشت سمت بکهیون و چشم های متعجب کریس هم بهش نگاه میکرد

~ عمو بکهیون عمو چانیولم خیلی خوش قیافه است میشه براش بچه بیاری؟! اون بچه ها رو دوست داره اگر تو نیاری من بهش یکی میدم

SOMEONE  SAVE PARK FROM HIS NEIGHBOR Donde viven las historias. Descúbrelo ahora