○|dont look just do it|○

78 29 4
                                    


CHANYEOL VR:

نمیدونم چطوری خودم رو رسوندم
از ترس اینکه مامانم و بکهیون چیزیشون شده باشه با سرعت غیر مجاز رفتم و کل چراغ قرمز ها رو رد کردم
و چند بار هم خطر تصادف تهدیدم کرد

بالاخره به لوکیشن رسیدم و سریع از ماشین پیاده شدم

○ بابا تو اینجا بمون من میارمشون

بابام با لبخند سر تکون داد و منم سریع به سمت ورودی دویدم
وقتی رفتم داخل با یک جمعیت بزرگ مواجه شدم همه مست بودن و داشتن میرقصیدن و من داخل این جمعیت فقط دلم میخواست یک نفر رو پیدا کنم

به سمت بار راه افتادم
توی راه همه دختر ها بار عشوه بهم نزدیک میشدن و منم اون ها رو بدون رو در بایسی هل میدادم و ازشون رد میشدم

○ بکهیون؟!

بکهیون چسبیده بود به صندلی جوری که انگار به ترن هوایی وصل شده
سرش رو بلند کرد و مست بهم خیره شد
بعد با صدایی که مستی ازش داد میزنه شروع به حرف زدن کرد

° چان اومدی ؟!
کلی دختر مو بور اومد اینجا بهم گفتن دلت میخواد باهامون وقت بگذرونی

بعد بلند شد و سینش رو صاف کرد

° من گفتم نه خجالت بکشید من دوست پسر دارم

با لحن و ادای بک کلا یادم رفت که عصبانی ام نتونستم اخمم رو نگه دارم و زدم زیر خنده ؛ با سیسی که بک گرفته بود آدم نمیتونه درست حسابی عصبانی باشه

رفتم نزدیکش و دستم رو دور کمرش حلقه کردم و کشیدمش توی بغلم
سرش افتاد روی سینم و زانو هاش شل شد ؛ سرم رو آوردم پایین و به بک خیره شدم
کاملا خوابش برده بود و روی سینه من غش کرده بود

براید استایل بغلش کردم و سرم رو چرخوندم تا مامانم رو پیدا کنم
هوفی کشیدم و با نشستن دستی روی شونم برگشتم و با مامانم رو به رو شدم

~ رفته بودم براش قهوه بیارم خیلی مست شده

○ مامان اگر چیزی میشد چی!؟

~ نه بابا چیزیش نمیشد هر کسی میومد میگفت بهش شوهر دارم داره میاد اگر تو رو ببینه میزنه توی دهنت

نتونستم اخمم رو باز نگه دارم بعد مامانم که خنده من رو دید خودش هم کم کم لبخند شیطانی روی صورتش اومد

~ کلک خوب یادش دادی که به کسی پا نده

من باز خندیدم و سرم رو اون طرف کردم و به سمت خروجی راه افتادم
از اونجا اومدم بیرون و بابام به محض دیدن ما از ماشین پیاده شد

اونم روی صورتش اخم بود

_ بدون من می ری بار ؟!

مامانم که راهکار دستش بود سریع قیافه مظلومی به خودش گرفت

SOMEONE  SAVE PARK FROM HIS NEIGHBOR Donde viven las historias. Descúbrelo ahora