CHANYEOL VR:
بالاخره این مسابقه تموم شد و باز به رختکن رفتیم بعد از عوض کردن لباس هامون به سمت ماشین هامون حرکت کردیم
لوهان و سهون انگار نه انگار که همدیگه رو چند دقیقه پیش با تیر میزدن ؛ وقتی چشم لوهان به پشمک خورده بود برای سهون اگیو میرفت تا خرش کنه تا براش از مغازه( دامبی) ( دنیای شکلات) خوراکی بخره
سهون دوست عزیز من هم که خیلی ساده و پاک بود تحت تاثیر قرار گرفت و با هم رفتن
قرار شد من و بک با ماشین من بریم زودتر خونهبک بغل دستم راه میرفت و به زمین خیره شده بود و دست هاش توی جیب هاش بود و برای خودش زیر لب سوت میزد
کم کم به ماشین رسیدیم و من درش رو باز کردم و پشت فرمون نشستم
بک تا نشست روی صندلی شروع کرد° اگر میخوای میتونم برونم اگر خسته ای
○ نه نه ممنون خودم میتونم
آخرین بار که بک ماشین روند عزرائیل از جلوی چشم هام گذشت
داشت بالانس میزد و بهم چشمک میزد
از اون موقع به خودم قول دادم هر وقت بک مشت فرمون نشست خودم رو از ماشین پرت کنم بیرونماشین رو راه انداختم و حرکت کردم
سرم رو طرف بک چرخوندم و زیر نظرش گرفتم ؛ اون داشت به بیرون نگاه میکرد و سرش رو به پنجره تکیه داده بود
فکر نکنم خیلی دیر شده باشه ؛ اون گفت میخواد از غذا های خیابونی بخوره
به خونه رسیدیم و بک آماده شد که از ماشین پیاده بشه که خونه رو رد کردم
دو تا خیابون پایین تر غذا های خیابانی سرو میکردن توی فضای باز ؛ یک دریاچه قشنگ هم کنارش بود الان هم فکر نکنم بسته باشه پس اشکالی نداره که بهش سر بزنیم
بک به تعجب به سمتم برگشت° کجا می ری؟! خونه رو رد کردی
○ مگه نگفتی میخوای غذای خیابونی بخوری؟!
بک اول چند ثانیه ثابت موند
به چراغ قرمز رسیدم و ماشین رو نگه داشتم
نگاهم به شماره های معکوس بود تا چراغ سبز بشه که بک یهویی با خوشحالی پرید بغلم°میدونستم آدم خوبی هستی تو مثل پیرمرد ها نیستی که تازه بازنشسته شدن
میخواستم سر اینکه منو به پیرمرد تشبیه کرد تشر بزنم ولی ذوق کردنش ناخودآگاه روی لبم لبخند میاورد
اول خیلی پوکر داشت به بیرون نگاه میکرد
ولی الان حتی حواسش نبود با چه پوزیشنی پریده روم
سرش چند اینچی صورتم بود
در عرض چند ثانیه با هم چشم توی چشم شدیم
اون صورتش واقعا خیلی نزدیک بود
ناخودآگاه چشم هام به سمت لباش رفت ؛ تا حالا از این زاویه بهشون نگاه نکرده بودم
اون ها خیلی شکل عروسک طوری داشتن و واقعا قشنگ بودن
با صدای بوق ماشین عقبی به خودم اومدم~ اگر میخوای این کار ها رو بکنی برو خونت
و بعد زد بغل و از کنار ما رد شد
ČTEŠ
SOMEONE SAVE PARK FROM HIS NEIGHBOR
Nezařaditelné🏩 پارک چانیول دکتری که زندگیش رو در خوشی و آرامش میگذرونه و کسی مزاحم اون نمیشه 💉 🏨 کسی که حرفه ای ترین توی کار خودشه و هیچکس حریف اون نمیشه🧬 🏥 ولی با ورود همسایه جدیدش به اون ساختمان همه چیز به هم می ریزه 🧫 🐾 چه اتفاقاتی بین پارک و همسایه ج...