CHANYEOL VR:
لب هام رو روی لب هاش گذاشتم
چشم هام رو بستم ؛ نه برای اینکه دارم لذت میبرم
برای اینکه موقع بوسیدنش ریکشن اطرافیانم رو نبینم
حتما همه داشتن با چشم هایی که از حدقه بیرون زدن من رو نگاه میکردنحق داشتن واقعا حق داشتن
خودم منم نمیدونم دارم چه غلطی میکنم
اونم با کسی که چند روز از دیدنش هنوز نگذشتهبالاخره لب هام رو ازش جدا کردم
چشم هام رو باز کردم و همینطور که انتظار داشتم با جمعیت چشم از حدقه در اومده موجه شدمصورتم رو از اون ها گرفتم و به فرد جلوم دادم کسی که الان منتظر یک توضیح مختصر از منه
ولی اون دختره عفریت لعنتی هنوز اونجا ایستاده بود و داشت با حرص نگاه میکرد
پس اشکالی نداشت حالا که تا اینجای کار پیش رفتم ادامه بدم نه ؟! شاید قابل باور تر میشد و حالا که توی دردسر افتادم حداقل ازش بهره ببرم
بک رو که با تعجب داشت بهم نگاه میکرد رو طرف خودم کشیدم و توی بغلم جاش دادم
همین حرکتم باعث شد اون دختر عفریت با عصبانیت و با صورت قرمز به سمت خروجی بیمارستان بره
بالاخره رفت● عقلت رو از دست دادی؟!
با صدای کریس به خودم اومدم و یک نگاه به پوزیشن خودم و بکهیون کردم
اون توی بغلم خشک شده بود و اصلا ریکشنی نشون نمیداد
نمیدونم چی باید به بقیه بگم
الان واقعا احساس خجالت میکردمبک یهویی از توی بغلم اومد بیرون و بدون نگاه کردن بهم به سمت اتاق رختکن رفت
الان دقیقا باید چیکار کنم ؟!! برم دنبالش و واقعیت رو بگم یا اینکه بزارم هر کاری میخواد بکنه!؟نگاهم به در رختکن خشک شد
بک توی چند ثانیه از اون اتاق اومد بیرون
لباس هاش رو عوض کرده بود و کیفش دستش بود و از بیمارستان رفت بیرون
با همین کارش بود که زیر دلم خالی شدساعت کاری تموم شده بود پس منم باسریع رفتم به سمت رختکن و لباس هام رو عوض کردم
اصلا چطور به این حال و روز افتادم؟! چرا اون زنیکه رو فقط دکش نکردم؟!با این فکری که توی ذهنم اومد ناخودآگاه بدنم خشک شد
چطوری تونستم یک پسر رو ببوسم؟!
دست یک نفر روی شونم نشست ؛ میشه حدس زد کیه چون تنها کسی که وقتی میخواد حواسم رو به خودش جلب کنه دست روی شونم میزاره کریسه● مرد حالت خوبه؟!
مطمئنی سرت جایی نخورده؟! چرا این کار رو کردی؟!○کریس فقط بیخیال من شو!
و بدون برگشتن و نگاه کردن توی صورت کسی زود لباس هام رو عوض کردم و به سمت خونه راه افتادم
اصلا حوصله بحث با کسی رو نداشتم خودمم داشتم از شدت ترس و استرس و پشیمونی به خودم میلرزیدمبالاخره به این ساختمون رسیدم
ماشین رو پارک کردم ؛ موقع رفتن به سالن اصلی به جایگاه ماشین بک نگاه کردم
خالی بود ؛ احتمالا نیومده و رفته یک جا دیگه
باید بهش زنگ بزنم؟! با استرس به جای خالی ماشین بک نگاه کردم
احتمالا اونی که الان باید تقاص پس بده منم
رفتم به طبقه خودم و وارد خونه شدم
تمام اون روز تا خود شب میرفتم پایین و به جایگاه نگاه میکردم تا مطمئن بشم اومده یا نه
ولی اون شب بک اصلا نیومد
چند بار زنگ خونش رو زدم و از لای دری به داخل نگاه کردم ؛ چراغ ها خاموش شده بودن و نشون میداد کسی خونه نیست
اصلا نکنه به خاطر من بلایی سرش بیاد
ESTÁS LEYENDO
SOMEONE SAVE PARK FROM HIS NEIGHBOR
De Todo🏩 پارک چانیول دکتری که زندگیش رو در خوشی و آرامش میگذرونه و کسی مزاحم اون نمیشه 💉 🏨 کسی که حرفه ای ترین توی کار خودشه و هیچکس حریف اون نمیشه🧬 🏥 ولی با ورود همسایه جدیدش به اون ساختمان همه چیز به هم می ریزه 🧫 🐾 چه اتفاقاتی بین پارک و همسایه ج...