🔥دیوید🔥
وقتی چشم باز کردم صبح شده بود.
حتی نفهمیدم کی خوابم برد.
بعد از رابطه ی پر لذتی که دوباره با عروسکم چشیده بودم چشام بدون مقاومتی روی هم افتاده بود!آروم از کنارش بلند شدم.
پشت فرمون نشستم و پتو رو روی بدنش کشیدم.
لباس زیر و شلوارم رو تنم کردم و پیرهنم مردونه ام رو بدون بستن دکمه ها پوشیدم و آروم ماشین رو روشن کردم و سمت خونه روندم.تونی به قدری غرق خواب بود که یه تکون کوچولو هم بخاطر حرکت ماشین هم نخورد.
با ورودم به حیاط عمارت ماشین رو توی حیاط نگه داشتم و بعد پیاده شدنم در صندلی عقب رو باز کردم و تونی رو با پتو بغل کردم که نق زد و چشاش رو نیمه باز کرد.
روی پیشونیش رو بوسیدم و زمزمه وار گفتم:
چیزی نیست اومدیم خونه...بخواب فرشته ی من!لبخندی خوابالود زد و چشاش رو بست.
سوییچ ماشین رو به یکی از محافظ هام دادم و گفتم ماشین رو ببره توی پارکینگ.
سمت اتاقمون رفتم و آروم روی تخت خوابوندمش و خواستم برم پیش بچه ها که دستم رو گرفت و خوابالود لب زد:
تو نمیخوابی؟!روی موهاش رو نوازش کردم و خم شدم و پشت پلکش رو بوسیدم و گفتم:
قربونت برم تو بخواب من برم به اون دو تا ووروجک سر بزنم و بیام!سری تکون داد که با لبخندی از اتاق خارج شدم.
YOU ARE READING
365 days to L❤VE
Romance+365 روز بهت فرصت میدم که عاشقم شی! _دوست دارم!♡ 🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞 writer: 👑MI$$ @¥£@R💞