347 60 0
                                    

جیمین داشت موهاش رو رنگ میکرد‌و با صدای بهشتیش اهنگ موردعلاقه ی خودش رو میخوند
*so....before you go....
*was there something I could  say  to make your heart beat better
دور خودش چرخید و ادامه داد
If I only know you storm the weather*
کارش با موهاش تموم شد و نشست یه گوشه تا موهای طلاییش به ابی تغییر رنگ بدن
براش عجیب بود چرا یونگی بعد از سه سال تازه فهمیده که فورمونش بلو بریه
خب از این هم نگذریم که فورمونی جفت هارو به هم نزدیک میکنه تو نوزده سالگی ترشح میشه و خب شب قبلش جیمین وارد نوزده سالگی شده بود...ولی خب جیمین انقدر اسکل بود که نفهمید
*so before you go is there something I could say to make you stop hurting
قطره اشکی از چشماش پایین اومد
*its kills me that how your mind make you feel so worthless
نگاهی به خودش انداخت و نفس کلافه ای کشید
*همش تقصیر تهیونگه با اون جفتش که یه خرگوش ورزشکاره اه اه اگه اون نبود من اینجا نبودم و زندگی یه بنده خدای دیگه رو اتیش نمیزدم
*so.....before you go
بعدش کانال عوض کرد و زد روی اهنگ دیگه
*baby this loooooveeee
*I'd never let it die
از اول اهنگ پرید تو اخر اهنگ جایی که عاشقش بود
*leave me at the bottom of the ocean
*when the time is frozen
*when all the universe is open
و یه دفعه
* cuz you the reason I believe in fate you are my paradise
به خاطر اینکه خیلی بلند خونده بود صداش شبیه خروس شده بود و به صدای خودش خندید
وارد حموم شد تا موهاش رو بشوره تا   اسیب نبینن هر چی نباشه یونکی عاشق موهای نرم جوجه اش بود
سرش زیر شیر اب بود اما پایین تنه ا در حال وول خوردن بود چون جیمین خان داشت در دل خودش هی میگفت
*if I was you I'd wanna be me too
بعد از تموم شدن کار شستشو سرش رو بالا اورد
خب زیاد بد نشده بود.
سشوار رو اورد و شروع به خشک کردن موهاش کرد
موهاش از ابی پر رنگ تبدیل به ابی اسمونی شد(چرا اینجوریه واقعا؟)
خودش رو که توی ایینه دید پشماش ریخت.
*چه جیگری شدی پارک کوچولو
٪پارک کوچولولولوولولوووو
*زهر مار به هیونگت احترام بزار خربزه
٪تو کودوم سوراخی؟
*توی سوراخ کون کوک
٪به سوراخ کون بیبی من احترام بزار بی فانوص
*اماده ای با دیدن هیونگت شق کنی؟
٪من با دیدن بدن لخت کوک شق نمیکنم البته به جز وقتایی که ...نه چیزه ولش کن حالا چیکار کردی مگه؟
جیمین از حموم پرید بیرون و دید تهیونگ پشتش به در حمومع پس تثمیم گرفت بترسونتش
دم گوش تهیونگ فوت کرد که امکان داشت به دیار باقی بپیونده ولی نپیوست
تهیونگ با دیدن جیمبن دهنش باز موند
٪هیونگ مو طلایی من کووووو
*لولو بردددد
و زبون دراز کرد
٪ولیعد گفتن که بهت بگم حاضر شو منتظرته
*باشه...ممنون ته ته
سری تکون داد و بیرون رفت
بی رمق لباس هاشو پوشید و ارایش کمی کرد که زیباییش رو هزار برابر کرد.
بدو بدو به سمت قسمتی از قصر که اتاق ولیعد داخلش بود دویید
اروم در زد
-جیمین تویی؟!
جینین صداش رو نازک کرد
*نه اقا من برای بردن لباس هاتون اومدم
-بیا تو
اروم وارد اتاق شد و دید که پشت به جیمین نشسته
اروم اروم وارد اتاق شد و از پشت یونگی رو بغل کرد
یونگی با فکر اینکه اون خدمتکار بغلش کرده سریع از خودش جداشت کرد و با اخم برگشت
ولی فاک!
یونگی طاقت اون صحنه رو نداشت
جیمین با موهای ابی
با لباسی که‌خود یونگی دستور داده بود برای جیمین بدوزند
و اون یه ذره ارایش
یونگی نگاهش به لبای جیمین افتاد که رژ نسبتا پر رنگی روش بود خب بد نبود رژش رو یه ذره کمرنگ کنه
ناگهان جلو رفت که جیمین هین نصفه ای کشید و بقیش داخل دهن یوگی خفه شد

𝓑𝓵𝓾𝓮𝓫𝓮𝓻𝓻𝔂 𝓬𝓱𝓲𝓬𝓴𝓮𝓷Where stories live. Discover now