the past

381 63 16
                                    


همین که گوشیمو قطع کردم تقه ای به در خورد و همون موقع صدای استاد از پشت در شنیده شد
«جنی»
گرم و نوازش دهنده

سرد جواب دادم
« بله ؟»

« درو باز کن»
بعد از مکثی گفت
« لطفا »

عقلم حکم کرد درو باز کنم ! اون غرورشو به خاطر من گذاشت زیر پاش و خواهش کرد تا درو براش باز کنم ؛ اما فراموش نمیکنم غرور نازنینمو گذاشتم زیر پام و ازش عذر خواهی کردم .

بلند شدم و قفل درو چرخوندم و اروم دستگیره رو پایین کشیدم . درو کمی باز کردم و کمی عقب رفتم که استاد درو کامل باز کرد و با سینی پر از غذا وارد شد . با تعجب به استاد خیره شدم
« غذا اوردم با هم بخوریم »

شونه ای بالا انداختم
« من گرسنم نیست »

دروغ بووود یه دروغ بزرگگ من گرسنه بودممم خیلی زیاد.
« اوکی خودم میخورم »

با پاش درو بست و سینی رو روی تخت گذاشت رو به من گفت
« مطمئنی گرسنت نیست؟؟ »

سری تکون دادم
« اره »

روشو برگردوند و با چشمای براق به غذاها خیره شد
« پس من شروع میکنم ! توهم نگاه کن »

روی کاناپه نشستم و به استادی که مثل بچه ها غذا میخورد ، نگاه میکردم. طوری غذا میخورد که انگار تا حالا غذایی نخورده ..

گرسنه بودم و نگاه کردن به استاد دهنمو اب انداخته بود .
رون مرغو توی دستش گرفت و بی پروا ، انگار نه انگار یه استاده اون رو گاز میزد و میخورد...

به من نگاهی کرد. با دهن پر لب زد
« خوشمزسسس »

اب دهنمو قورت دادم
« خب به من چه »

زبونشو در اورد و روی باقی مونده رون مرغ داخل دستش کشید . قورباغه ای داخل شکمم پرید . استاد پوزخندی زد
« سیسسس صدای چی بود؟؟ »

دستمو روی شکمم گذاشتم و پاهامو جمع کردم .
« صدایی نشنیدم »

با لبخندی گفت
« ولی من شنیدم »

بلند شدو تاتی تاتی به سمت من اومد .سرشو خم کرد و گوششو به شکمم نزدیک تر کرد و سرش رو به ساق پام چسبوند .
« درستهه صدا دقیقا از همینجا بود »

دستشو روی زانوهام گذاشت و فشاری داد .
« بیارش پایین »

اطاعت کردم و پاهامو انداختم
کف دستشو روی شکمم گذاشت و چند باری تکونش داد . دوزانو نشست و سرشو روی شکمم جا داد
« بزار ببینم دوباره صداشو میشنوم »

خدا خدا میکردم صدایی نده ؛ اما اینبار قورباغه بزرگتر از قبل قور قور کرد و استاد بعد از شنیدنش سرشو متعجب بالا اورد
« اوه »

نتونستم جلوی خندمو بگیرم حالت چهره استاد واقعا جالب بود .
« اینجوری گشنت نیس؟؟مثلا فکر کن اگه گشنت بود چه صدایی میداد »

play hot (jenlisa)Where stories live. Discover now