-لطفا کمکم کن آلفا.
تهیونگ که با شنیدن این حرف امگا پوزخندی زده بود براید استایل بغلش کرد و زیر گوشش زمزمه کرد:
-مطمئن بودم که گرگم یه امگای هورنی و خوردنی و تنها نمیزاره.
---
جونگکوک دستش و به یقه لباس آلفا رسوند و سریع دکمههای پیرهنش و باز کرد
با وارد شدنشون داخل اتاقهای ویآیپی بار تهیونگ امگارو روی تخت پرتاب کرد و روی بدنش خم شد.فورمونهای شیرین توت فرنگی امگا حسابی اتاق و پر کرده بود و تهیونگ هم مدهوش این فورمون.
پیرهنش و دراورد و به گوشهایی پرتاب کرد،روی امگا خیمه زد و به لبای سرخ رنگش خیره شد.
با نشستن لبای امگا روی لباش گرگ درونش زوزهایی کشید،دستش و داخل موهای نرم جونگکوک فرو کرد و لب پایینش و گاز محکمی گرفت.با نالهی امگا از باز شدن دهنش استفاده کرد و زبونش و مکید با حس کمبود اکسیژن لباش و جدا کرد و لباس مشکی براقش و باز کرد.
با دیدن پوست سفید رنگ و نپیلهای صورتی امگا آب دهنشو قورت داد و با نوک انگشت اشارهاش روی قفسه سینهاش خط فرضی کشید که باعث نالهی جونگکوک شد.
تهیونگ پوزخندی به امگا هورنی که توی بغلش بود زد و لباسش و از بدنش خارج کرد و به ترتیب هم شلوار و باکسرش و درآورد.
لبای امگارو به دندون گرفت و از شر لباسای مزاحم خودشم راحت شد
سرس و توی گردن امگا فرو کرد و گاز محکمی از زیر گوشش گرفت.با پیچیدن طعم توت فرنگی زیر دندونش مدهوش شده از طعم فوق العاده امگا هومی کشید.
نپیلهای کوچولوی امگا رو بین انگشتاش فشار داد و یکیش و زبون زد.با نالهی امگا و فورمونهای زیادش پوزخندی زد و باسنش و چنگ زد
انگشت وسطش و دور سوراخ ملتهب امگا چرخوند و به آرومی واردش کرد.جونگکوک نالهی بلندی کرد و کمی کمرش و از تخت جدا کرد
تهیونگ که از تنگ بودن بیش از حد امگای زیرش تعجب کرده بود با چشمای خمار وحشیش پرسید:
-باکرهایی؟جونگکوک که اصلا نمیتونست تمرکز کنه با ناله آرهیی گفت که انگشت آلفا بیشتر داخلش فرو رفت.
تهیونگ انگشتش و چرخوند و انگشت دومشم اضافه کرد و به صورت قیچیوار توی سوراخ پر از سیلک امگا حرکت داد.بعد چنددقیقه انگشتاشو از سوراخ امگا جدا کرد و انگشت خیسش و داخل دهنش فرو برد.
با طعم شیرین توت فرنگی داخل دهنش بدنش لرز کوتاهی کرد.تهیونگ که تحملش تقریبا به پایان رسیده بود باکسرش و دراورد و کمی دیکش و پمپ کرد.
پاهای امگارو روی شونش قرار داد و خودش و روی سوراخش تنظیم کرد.-آ..لفا عاه
با پرشدن سوراخ تنگش نالهی عمیقی کرد و سرش و روی تخت فشار داد
صدای لزج بدناشون وقتی بهم برخورد میکرد حسابی جونگکوک و تحریک میکرد و باعث میشد سیلک بیشتری از سوراخش بیرون بریزه.
ESTÁS LEYENDO
My pink snowflake
Historia Cortaدونه برف صورتیم جونگکوک اُمگایی طرد شده از سمت خانوادهاش که طی یه تصمیم برای همیشه شناسنامهاش و به بتا تغییر میده و رایحه و دوران هیتاش و با داروهاش کنترل میکنه؛ ولی چه اتفاقی میافته اگه یه روز داخل بار وقتی نوشیدنی میخوره به دوران هیتش نزدیک...