خمیازهایی کشید و به صورت خوابآلود جونگکوک نگاه کرد
خندهایی از قیافهی گرفتش کرد و صاف نشست و جونگکوک هم مجبور شد تا همراه تهیونگ صاف بشینه چون رسما توی بغلش بود!با بلند شدن جونگکوک از روی کاناپه تهیونگ با تعجب بهش نگاه کرد.
-هی بچه کجا میری؟جونگکوک لبخند کمرنگی زد و دستاشو پشتش مشت کرد.
راستش دیگه نمیتونست تحملش کنه و همین الان باید تخلیه میشد.-خب راستش-راستش من میرم دستشویی.
با حس درد شدید زیر معدش پاهاشو توی هم جمع کرد نزدیک بود خرابکاری کنه.
خواست راه بین سالن تا دستشویی و بدوعه که پاهاش تیر خیلی دردناکی کشیدن.با معلق شدنش روی هوا به سینه تهیونگ چسبید و دستاشو دور گردنش حلقه کرد.
-من میبرمت مواظب باش.با روی زمین قرار گرفتنش رو به روی دستشویی تشکری کرد و سریع توی دستشویی رفت.
وقتی کارش تموم شد در و باز کرد و خارج شد.
از آبروریزی که پیش اومده بود حسابی سرخ شده بود.
آخه چرا یهو باید دستشوییش بگیره؟
حس خیلی بدی داشت.آروم آروم به سمت سالن رفت و پشت اولین ستون خونه قایم شد.
سرش و بیرون آورد تا ببینه تهیونگ کجاست ولی با حس نفسایی پشت گوشش بالا پرید و به ستون چسبید.-تو-تو اینجا چیکار میکنی؟
-چرا از دستم فرار میکنی؟
-کی من؟نخیر کی گفته؟
-از صورت سرخت مشخصه که داشتی فرار میکردی.
با افتادن جونگکوک جلوی پاش نگران کنارش نشست به چشمای بستش زل زد.
الان چی شده بود غش کرده بود؟-هی چیشد بیدار شو جونگکوک غش کردی؟
سریع بغلش کرد و به سمت اتاقش رفت تا بهوشش بیاره
ولی با سرخ شدن غیرعادیه جونگکوک و لرزیدن پلکای روی همش خندهاش و خورد تا نقشهی امگای خنگ و کیوت درست پیش بره.بعدا تلافی نگرانیاشو جونگکوک پس میداد.
***
-دوست دارم.نامجون هم متقابلا لبخندی زد و سئوکجین و بغل کرد و زیر گوشش زمزمه کرد:
-باهام بمون و زندگیتو با من ادامه بده.سئوکجین سرش و از توی سینههای عضلانی نامجون بیرون آورد و سرش و آروم نزدیک کرد.
با خزیدن دست نامجون زیر لباسش لرز کوتاهی کرد و متقابلا دستشو روی کمرش کشید.
حس سردی روی پوستش علامت میداد که لباسش توسط نامجون از بدنش خارج شده.دوباره لباشون و بهم رسوندن اما ایندفعه خشن تر و خیس تر.
سئوکجین لباس نامجون هم دراورد و روی تخت هلش داد.
روش خیمه زد و لباش و بوسید و دستشو هم روی سیکس پکاش کشید.
YOU ARE READING
My pink snowflake
Short Storyدونه برف صورتیم جونگکوک اُمگایی طرد شده از سمت خانوادهاش که طی یه تصمیم برای همیشه شناسنامهاش و به بتا تغییر میده و رایحه و دوران هیتاش و با داروهاش کنترل میکنه؛ ولی چه اتفاقی میافته اگه یه روز داخل بار وقتی نوشیدنی میخوره به دوران هیتش نزدیک...