با صدای آلارم دوبارهاش کلافه موهاش و کشید و با موهایی که توی هوا بودن روی تخت بزرگش نشست،اگه میدونست قراره بازیگر بودنش انقدر قراره سخت بگذره حتی به سمتش هم نمیرفت
ولی الان اون بود و ساعت 6صبحی که هر روز تکرار میشد.
موقعی که حس کرد یکم چشماش سبک تر شدن از روی تخت بلند شد که با سیاهی رفتن چشماش روی زمین افتاد.-لعنت بهش.
همینطور که دستش و به پاش گرفته بود به سختی بلند شد و به سمت دستشویی رفت.
بعد از تموم شدن کارش با صورت خیس بیرون اومد و نفسش و خسته بیرون داد.-پسر از همین اولش کم آوردم.
لباسهایی که از دیشب انتخاب کرده بود و پوشید و عطرش و روی لباسش پخش کرد.
بعد برداشتن وسایلش به سمت آشپزخونه رفت و به دلیل اینکه دیر نرسه تنها نون تستی گاز زد و خونهاش خارج شد.به سمت ماشینش رفت و پشتش نشست نفسش و فوت کرد و موهاش و به سمت بالا داد و حرکت کرد.
بعد از نیم ساعت رو به روی اون کمپانی بزرگ و پر از ابهت بود.آب دهانش و قورت داد و پیاده شد و به سمت ورودی ساختمون رفت.
ایندفعه داخل ساختمون براش آشنا تر بود و گم نمیشد.به سمت آسانسور شیشهایی رفت و واردش شد با شروع به حرکت کردنش سریع موبایلش و دراورد و سفلی از خودش گرفت و توی توییتر پستش کرد
'اولین روز کار من به عنوان بازیگر،چهرهام خیلی به بازیگرای معروف شباهت داره میدونم'
بعد از پست شدنش خندید و موبایلش و داخل جیبش گذاشت،با اضطراب کم یقهی کتش و درست کرد و به سمت پذیرش رفت.
-سلام من کیم س
-بفرمایید داخل سئوکجینشی
جین با تعجب سرش و تکون داد و به سمت اتاقی که اون دختر گفته بود رفت.
چند تقه به در زد و وارد شد تعظیمی کرد و جلوی بنگ پی دی نیم ایستاد فردی که به تازگی باهاش آشنا شده بود.-خب جین شی ما امروز چند تا فوتوشات داریم برای فضای مجازی تا کمپانی های بزرگتر تصمیم قرارداد و باهات ببندن البته این کار یکم سخته چون اولین تجربهاته.
جین سرش و تکون داد و منتظر موند.
-و خب برای برنامه ریزی برنامههات و کارهات منیجرتو بهت معرفی میکنم امیدوارم باهاش کنار بیای چون اون یکم سختگیره..
جین باز هم به سر تکون دادن اکتفا کرد و روی صندلی نشست و منتظر منیجرش موند.
بعد چند دقیقه با صدای باز شدن در به سمت فردی که داخل میشد نگاه کرد.-یا مسیح کیم نامجون همون پسر چال چالی کیوت اینجا چیکار میکنه؟"
-خب منیجرتون هستند کیم نامجون امیدوارم اوقات خوب و مفیدی و کنار هم بگذرونید.
YOU ARE READING
My pink snowflake
Short Storyدونه برف صورتیم جونگکوک اُمگایی طرد شده از سمت خانوادهاش که طی یه تصمیم برای همیشه شناسنامهاش و به بتا تغییر میده و رایحه و دوران هیتاش و با داروهاش کنترل میکنه؛ ولی چه اتفاقی میافته اگه یه روز داخل بار وقتی نوشیدنی میخوره به دوران هیتش نزدیک...