-هی هی داری من و کجا میبری؟
-میریم شهربازی.
-من با توعه منحرف جایی نمیام.
با حس اینکه روی هواس جیغ آرومی کشید و عصبی توی چشمای تهیونگ خیره شد.
-من و پایین بزار یا انقدر جیغ میکشم که گوشات کر بشن.
-هرموقع شروع به جیغ کشیدن کردی با لبام خفهات میکنم.
جونگکوک که ضربان قلبش روی هزار رفته بود اخمی کرد و زیر لب جوری که تهیونگ بشنوه گفت:
-بعد میگی من منحرف نیستم.-خب آقای غر غرو میخوای بقیه راه و خودت بیای یا بین اون همه جمعیت توی بغلم باشی؟
جونگکوک سریع از توی بغل تهیونگ پایین پرید و پشت چشمی براش نازک کرد.
-خودم میتونم راه برم.با وارد شدنشون توی شهربازی ناخوداگاه آدرنالین به خون جونگکوک تزریق شد
-نظرت با ترن هوایی چیه؟
-اوه فکر خوبیه.جونگکوک زیر چشمی به حالت مشکوک بهش نگاه کرد
-الان بلیط و تهیه میکنم.
جونگکوک سرش و تکون داد و به سمت ورودی ترن هوایی رفت لبخندی زد و دستاشو بهم گره زد.بعد چند دقیقه تهیونگ به سمتش رفت و دستش و گرفت.
-هی هی چیکار میکنی؟
-دست یه بانی کوچولو رو گرفتم مبادا گمش کنم.
جونگکوک آهی از روی حرص کشید و سعی کرد دستش و از دست تهیونگ خارج کنه ولی هر لحظه گره دستاشون محکم تر میشد.با رسیدن ترن هوایی جونگکوک بدون هیچ حرفی به سمت کابین اول رفت و نشست.
تهیونگ هم کنارش قرار گرفت،بعد اینکه تمام کابین ها پر شد و ترن هوایی اوج گرفت،جونگکوک با هیجان دستش و محکم به محافظ جلوش گرفت.با حس نشستن دست تهیونگ روی دستش اخمی کرد و دستش و کنار زد که صدای تهیونگ بلند شد
-من-من فوبیای ار-تفاع دارم.جونگکوک با چشمای درشت شده به نیم رخ تهیونگ که حسابی عرق کرده بود نگاه کرد
تقریبا ریل ترن هوایی رو به اتمام بود،با کج شدنشون جونگکوک دست تهیونگ و محکم گرفت.
-من کنارتم چشمات و ببند و تصورم کن
.
.
.
به کارت توی دستش خیره شد کارتی که چند روز پیش یه آجوشی بهش داده بود.
'کمپانی هایب'
نمیتونست تصمیم بگیره که الان وارد اون ساختمون بشه یا کارت و دور بندازه.بعد کلی فکر کردن به اینکه هیچاتفاقی نمیافته وارد ساختمون بزرگ شد و به کارتش دوباره نگاه کرد،طبقه16هم.
نفس عمیقی کشید و بدون توجه به بزرگیه بیش از حد اون کمپانی به سمت آسانسور شیشهایی رفت و واردش شد.
با زدن دکمه مورد نظرش به آسانسور تکیه داد و فضای جدیدی که میدید و توی ذهنش میسپرد تا بعدا با پز دادن اینکه وارد کمپانی هایب شده حرص جونگکوک و دربیاره.
YOU ARE READING
My pink snowflake
Short Storyدونه برف صورتیم جونگکوک اُمگایی طرد شده از سمت خانوادهاش که طی یه تصمیم برای همیشه شناسنامهاش و به بتا تغییر میده و رایحه و دوران هیتاش و با داروهاش کنترل میکنه؛ ولی چه اتفاقی میافته اگه یه روز داخل بار وقتی نوشیدنی میخوره به دوران هیتش نزدیک...