+قشنگه؟
*
فرستادن عکس*
seen
+میخوام با اون دهنه لعنتیت باسنه قشنگ و سفیدمو بنفش کنی
Typing...
_فردا با خانواده تشریف بیار مدرسه!
taehyung 🔝
ژانر:کمدی،طنز،،توییتر،مدرسه،چت،اسمات
کاپل:ویکوک
🚫من نیاز به نقد های بی رحمانه ی شما ندارم خوشتون نیومد فقط...
با صدای حموم چشماشو باز کرد،بعد از این که اتفاقات دیروز رو به یاد آورد جیغ خفه ای کشیده
کافه دعوا بوسه توهین بوسه خونه اعتماد بوسه سکس...
روی تخت نیم خیز شد و خواست مثل هر بار روی بالشتش فرود بیاد که کمرش تیر کشید و باعث شد صورتش از درد جمع بشه،بیخیال پرت کردن خودش شد دوباره صدای آب حموم رو شنید؛از اونجایی که مدیرش تنها بود کسی به غیر از تهیونگ توی حموم نبود!
پس به پیرهن دکمه دار کرمیه تهیونگ که اونور اتاق پرت شده بود چنگ زد و بعد از پوشیدنش خودشم به سمت حمام رفت؛بدون در زدن وارد شد و مرد رو دید که پشت به اون درحال فکر کردنه پس اروم آروم بهش نزدیک شد و دستاشو دور کمر خیسه مرد گذاشت که باعث شد مرد هینی بکشه:
-اوه...بیدار شدی؟...ترسوندیم!
جونگکوک که از کارش راضی بود خندید و بعدش از مرد جدا شد و سمت وان گوشه ی حموم حرکت کرد،خم شد تا شیر آب رو تنظیم کنه!تهیونگ که پشت به جونگکوک بود سمت جونگکوک چرخید و گفت:
-به دبیر پار.....
منظره ی رو به روش کاری کرد که حرفشو یادش بره!دقیقا روبه روش یک باسنه بزرگ و گرد و پر از لکه های ارغوانی و بنفش بود که صاحب اون هلوی خوردنی و کردنی کسی نبود جز دانش آموزش جئون جونگکوک!
سمته پسر حرکت کرد،و همین که بهش رسید کمره خم شده ی پسر رو گرفت بی توجه به هین کشیدن اون پسر دیکه لختش رو روی ورودیه پسر کشید:
-مس..مستر کی...م چ...چیکار میکنی؟...من هنوز درد دارم!!!
پسر با لکنت پرسید:
-منم الان بهت نیاز دارم
بعد روی زانو هاش نشست و سرشو سمته سوراخ صورتیه پسر برد و شروع کرد به مکیدن حفره ی اون پسر و بعد از چند دقیقه ناله های ظریف پسر توی حموم اکو شدن:
-اهههه...م..مستر...ک...کیمماههههه
تمام وجود پسر از حس لذت پر شده بود احساس میکرد روی ابراس!کمرشو بیشتر خم کرد و دستاشو روی شیر آب محکم تر کرد و چشماشو از لذت پیش از حد بست.
با احساس یک جسم نرم داخل حفرش چشماش تا آخرین درجه ی ممکن از حدقه زدن بودن بیرون:
-ت...تهیونگ...د..داری چیکار میکنییی؟؟؟!!!!
با نفس نفس گفت،شوکه شده بود آخه این این دیگه فراتر از لذته حتی نمیشه روش اسم گذاشت!
مرد زبونشو محکم وارد پسر کرد و شروع کرد به عقب و جلو کردن سرش جیغ و ناله های پسر از حس لذت حموم رو پر کرده بود و این صداها باعث شد مرد موقع عقب جلو کردن سرس پوزخنده بزنه.
بعد از چند ضربه ی دیگه زبونشو از اون حفره ی تنگ در اورد روی دستش آب دهنشو ریخت و بلافاصله با انگشت هایی که با تف آغشته شده بود رو روی دیکه سیخ شدش کشید و با دستش کمی دیکشو پمپ کرد و بلافاصله کله دیکشو یک ضربه وارد پسر کرد و جیغ دردناک پسر بلند شد:
ت...تهیونگ....هق....تهیونگ....نمیتونم نفس بکشم...درش بیار لطفااا
پسر واقعا نمیتونه نفس بکشه مرد که فهمید نفس پسر رفته و صورتش درحاله کبود شدنه بدون در آوردن دیکش صورت پسر رو سمته خودش چرخوند و لباشو روی لبای پسر گذاشت و هوا رو وارد ریه های بی اکسیژن پسر کرد.
بعد از این که فهمید نفس پسر برگشت و حس کرد پسر به دیکش عادت کرده،لباشو جدا کرد و شروع کرد به زدن ضربه های اروم کرد.
بعد از چند ضربه بلخره ناله ی از روی لذت پسر بلند شد و مرد متوجه شد که پروستات های پسر رو پیدا کرده،پس به همون سمت شروع به ضربه زدن کرد و ناله های از روی لذت هردوشون توی فضای نسبتن بزرگ حموم اکو شد.
-من..من دارم...میام
و بعد از حرفش با فشار کامش داخل وان ریخته شد و مرد هم بعد از چند ضربه داخل پسر به اوج رسید و کل آبشون داخل پسر خالی کرد
----
میدونم پارت خیلی کم بود ولی نمیخاستم آپ نکنم فردا ادامه رو مینویسم آپ میکنم:))) یک نیمچه اسمات👩🏻🦯
و بازم میگویم اسماتم اصلا خوب نیست:)
¡Ay! Esta imagen no sigue nuestras pautas de contenido. Para continuar la publicación, intente quitarla o subir otra.
منی که به هیچکدوم از دوستام نگفتم دارم فیک اپ میکنم همون موقع واکنششون وقتی فهمیدن دارم آپ میکنم:)