part19

1.3K 148 55
                                    

خدمت کار دو تقه به در زد و با گفتن اینکه:

-آقای جئون مادرتون میگه بیایید صبحونه بخورید..

به سمت پایین رفت...

و ما اینجا تهیونگ و جونگکوک رو داریم که تا الان نخوابیدن و تو حلق همن(🗿بسه کثافتا سینگل نشسته.)

جونگکوک با شنیدن حرف خدمت کار سرشو از سینه ی تهیونگ جدا کرد و گفت الان چیکار کنیم؟

تهیونگ هم روبه روش نشست و با یه فکری گفت:

-ببین تو به اون پلیسه آقای نیم همه 🌱🌱😎 گفتی درسته؟

جونگکوک به خاطر تلفظ اشتباه تهیونگ برای فامیلی آقای مین خندش گرفت گفت:

-اون آقای مینِ و اره بهش گفتم چطور؟

-هرچی..آرایش داری؟

-اره فک کنم باید اورده باشمشون ولی واسه چی ته؟

تهیونگ با کمی نزدیکی به کوک گفت:

-یکم با کرم پودر لبامو سفید میکنی و روشون خط های کجی میزاری و بعد زیر چشامو سیاه میکنی تا مثلا گود افتاده باشه و با تنت کنار لبامو قرمز میکنی که یعنی خونه باشه؟

جونگکوک بی هیچ حرفی رفت سمت کول پشتیش و با پیدا کردن کیف آرایشیش به سمت تخت رفتو شروع به گریم کردنش کرد..
چون رشتش هنر بود آرایش کردن واسش آسون بود(زر میزنم از خود در اوردیه رشتم قراره هنر باشه ولی بلد نیستم عین آدم بالم لب بزنم..)

(پرش زمانی..)

-خوب تموم شد بعدش؟

تهیونگ خودشو توی آینه دید بعد برگشت سمت جونگکوک:

-الان من میرم تو زیر زمین و همون جای قبلیم منو میبندی بعدش زنگ میزنی یه آقای نی..-آقای مین و بهش میگی بیاد اینجا و وقتی نیرویی کع باش بود منو پیدا کنه میرن آقای کیم رو دستگیر کنن..با اینکه خودم میخواستم کاملا نابودش کنم وقتی تا آخر عمرش تو زندان باشه بهتره.

نهمجون جلو آمد و روبه روش ایستاد و گفت:

-ولی تجاوزش به مامانم...قایم کردن تو..و کلی چیز دیگه که ممکنه ندونیم به نظرت حقشه زنده بمونه؟اون باید درد بکشه تهیونگ.

تهیونگ امد جلو و دستاشو قاب صورت پسر کرد و با اطمینان گفت:

-نگران نباش کاری میکنم که آرزوی مردن کنه تا اینکه زنده کنه بهت قول میدم..

بعد از حرفش کوتا لب پسر رو بوسید و به سمتزیر زمین رفتن...

(پرششش زمانی)(وقتی گشادیت میشه بنویسی)

همگی سر میز مشغول صبحونه بودن
آقای کیم راس میز نشسته بود و ایو کنارش و جونگکوک روبه روی ایو همه مشغول غذا بودن که با حرف آقای کیم همه دست از غذا خوردن کشیدن.

-قراره امروز جانشینم بشی پسرم(پیسیرم🦖

-چی؟!

خانوم جئون وجونگکوک باهم گفتن که اقایکیم گفت:

-حرفم تعجب داشت؟

جونگکوک گفت:

-نه ولی به این زودی؟

-اره هرچی زودتر بهتر

و بعد برگه هایی که کنارش بودن رو روبه روی جونگکوک گذاشت تا امضا کنه..

جونگکوک چاره ای جز امضا کردن نداشت خوب میدونست این اموال همش حق مادرش و داییش یا همون دوست پسرش هستن ولی خب مجبور بود..

درست بعد از امضا کردن برگه ها پنج دقیقه بعدش مین یونگی به همراه نیروی انتظامیش کل خونه رو پر کرده بود.

آقای کیم از جاش بلند شد و گفت:

-با چه حقی اینجوری به خونه من حمله میکنید کی به شما مجوز داد؟اصلا میدانید من کیم که اینجوری به خونم تجاوز کرید؟!

(بزارید واسشون علامت بزارن تا گیج نشید)
(_تهیونگ
+جونگکوک
÷یونگی
=نامجون
×ایو
-آقای کیم)

÷لی سو برگه ی مجوز رو بده.

پسری که لی سو خطاب شد برگه ایی که مجوز نامیده شده رو به دست سرگرد داد و عقب رفت.

÷آقای لی مین هه که به خاطر فامیل همسرتون شما هم کیم هستید. ۷۵ ساله(یادم نیست چند سالشه)متهم به برده داری شکنجه تجاوز به دختر بیزینس کردن با اعضای بدن های برده هات و نگه داشتن پرستون در زیر زمین به مدت ۳ ماه قایم کردی و خودت را به ندونستن زدی.حرفی باقی مونده؟

-سو تفاهم شده ‌ه‌‌همچین چیزی امکان پذیر نیست اشتباه میکنید..

÷شما دوتا برید دستگیرش کنید و شما ها به همراه اقای جئون به سمت زیر زمین برید و آقای کیم رو بیارید.

-توی حرومزاده تقشت همین بود اره؟اینکه اموالمو به نامت کنی و بعد تو و اون پسره ی حرمزاده منو بندازی زندان اره؟

جونگکوک با پوزخندی که بر لب داشت نزدیک شد:

+من بهت نگفتم اموالو به نامم کن و تو گفتی و چون اثرار میکردی امضا کردم حالا هم گمشو از خونم بیرون و دست از سر مادرم و داییم بردار چون به جای بردنت زندان خودم به بدترین شکل ممکن از این دنیا محوت میکنم کا حتی یه تیکه خیلی کوچولو-با انگشتش اندازه نشون داد-جنازت هم پیدا نمی‌کنن.

_جونگکوکی زبونتو به خاطر اون حرومزاده خسته نکن ارزششو نداره.

با صدای تهیونگ هم به سمتش برگشتن و جونگکوک انگار نه انگار دوساعت پیش کنار جونگکوک بود بدو بدو پرید تو بغل تهیونگ و عطر گردنشو وارد ریه هاش کرد.

÷شما کع سالمید چرا گریم کردید

یونگی با حالت واتفاکی حق به جانب پرسید و تهیونگ کفت:

_نمیدونم گفتم الکی آتیشش رو زیاد کنم هیجان انگیز یه نظر می‌رسید.

و همه شروع به خندیدن کردن جز آقای کیمی که داشت به همه ی جهان فوحش میداد.

-------
برید پارت بعد...پارت بعد پارت اخره:)

Mr kim/vkookDonde viven las historias. Descúbrelo ahora