part13

1.4K 177 63
                                    

تصمیم گرفت فعلا درباره ی بحث اون دوتا حرفی پیش نکشه.

پس با لبخندی که فیک بودنش واضح بود به سمته دو مردی که روی صندلی های کافه نشسته بودن حرکت کرد و سرجاش نشست.

-هنوز سفارش هارو نیاوردن؟

دو مرد که متوجه نزدیک شدن پسر شدن سرو وضعشون رو درست کردن و با لبخند به پسری که نشست نگاه کردند:

-نه الان-...

-دارن میارن.

نامجون وسط حرف تهیونگ پرید و به گارسون اشاره کرد.

گارسون با سفارشاتشون بهشون نزدیک شد.بعد از گذاشتن سفارش هاشون روی میز با گفتن یک نوش جان ازشون دور شد.

هرستاشون مشغول خوردن شدن و هیچکس هم به کیونگی که داشت از پشت شیشه های کافه آمارشون رو میداد،نشدن.

------

-قربان،نوه‌تون جونگکوک از سه هفته پیش،پیشِ کیم تهیونگ زندگی میکنه و چند روزه که کیم نامجون،باهاشون زندگی میکنه.ولی قربان....

-حرفتو بگو!

-ولی نمیدونم رابطه ی بین کیم تهیونگ و نوتون چیه..آخه رابطشون عادی نیست...

-منظورت چیه؟

پسر کاملا باز دم های عصبیه مرد پیرِ،پشت تلفن رو میشنید با یک نفس عمیق لب زد:

-نگاه های کیم تهیونگ...اصلا شبیه نگاهای یک مدیر عادی به یک دانش آموز نیست...دیروز هم وقتی سوار ماشین شدم...دیدم ک...که نوتون گونه کیم تهیونگ رو بوسی...

-کافیه!خودم دارم براشون.

گوشی رو قطع کرد و به یکی از خدمتکارا گفت ایو رو براش بیارن.

بعد از چند تقه ای که به در خورد اجازه ی ورود داد و دختر وارد شد.

روشو از پنجره گرفت و نگاهش رو صورتِ ظریف و خوشگل دخترِ معشوقش،میخکوب کرد و با لحن سرد که لرز به تنه دخترک مینداخت لب زد:

-جونگکوک کجاست؟

دخترک آب دهنش رو قورت داد و سعی کرد لرزش بدنش رو کنترل کنه،که موفق هم شد پس با لحنِ محکم و جدی،روبه پدرش لب زد:

-گفتم که برای چند هفته خونه ی مدیرش میمونه.

مرد تک خنده ای کرد و لب زد:

-منظورت اینه که پیشه کیم تهیونگ میمونه مگه نه؟

مرد به وضوح شاهد رنگ پریدن صورت دخترک و چشمای لرزون و بدن لرزونش بود.

-چ...چی؟!

دخترک بازم سعی کرد قوی بودنشو نشون بده ولی نتونست.

مرد قهقهه ای سر داد و یک دفعه جدی شد و با عصبانیت رفت سمته دخترک و رو به صورت دخترک غرید:

Mr kim/vkookWhere stories live. Discover now