part10

1.5K 186 90
                                    

با احساس جسم سفتی زیر سرش اخماش تو هم رفت،و برای خلاص شدن از اون جسم سفت بیشتر زیر پتو خزید و خودشو پایین‌تر کشید.

فکر که از اون جسم خلاص شده اما صورتش با یک چیز سفت تری برخورد کرد.اخماش بیشتر توهم فرو رفتن.

دستشو با شتاب به بالای پتو رسوند و اونو از سرش جدا کرد و چشماشو باز کرد.و با مردی که کامل اونو تو بغلش گرفته بود.رو به رو شد.

اول تعجب کرد ولی بعد با لبخند،ارنجشو گذاشت روی تشک تخت و خودشو بلند کرد و خم شد و لبای نیمه باز مرد رو بوسید[هارتم]

وقتی دید صورت پسر جمع شد رگ شیطنتش زد بالا،پس بلند شد و با همون باکسری که تنش بود پاهاشو دو طرف پاهای مرد گذاشت و روی دقیقا پایین تنه ی مرد نشست.

باسنشو تکون داد و خم شد و یکی از نیپل های قهوای  مرد رو به دندون گرفت.

مثل یک نوزادی که مادرش سینشو در آورده تا بهش شیر بده،شروع به مکیدن نیپل مرد شد.

نه حرکت باسنشو متوقف کرد و نه مکیدن نیپل مرد رو متوقف کرد.

بعد از چند دقیقه وقتی دید مرد هیچ عکس العملی به کاراش نشون نداد اخم کرد و لباشو از نیپل های مرد جدا کرد و به صورت مرد نگاه کرد.

شوکه شد و یک دفعه چشمای تیله ایه بزرگش به بیشترین درجه ی ممکن گشاد شدن.

مرد رو به روش داشت با چشمای خمارش نگاش می‌کرد و لب پایینیشو برای در نیومدن نالش گاز گرفته بود.

-چرا ایستادی؟هوم تعجب کردی؟
دقیقا مثل کسایی شدی که یک جرمی ارتکاب کردن و الان گرفتنشون.

مرد با همون حالت نگاه خمار و صدای بمش که نشون از تازه بیدار شدنه گفت و پسر بازم با تخسی پوزخنده زد و جواب داد:

-حال میده الان که تحریک شدی پاشم و برم مگه نه؟

-جرعتشو نکن که اینکارو بکنی!

پسر با صدای کمی بلند گفت ولی خوب جونگکوک تخس تر از این چیزا بود که به حرف تهیونگ گوش بده[:)]

پس بی توجه به برامدگیه مرد که روش با پتو پوشونده شده بلند شد و از تخت پایین رفت خواست سمت حموم بره که یک دفعه،دستش کشید شد و افتاد بغله مدیرش:

-فکر کردی من باهات شوخی دارم کیم جونگکوک؟

پسر از این که تهیونگ فامیلیشو پشته اسمش گذاشته تعجب کرد و بعد خودش هم با شیطنت گفت:

-پس فکر کردی من باهات شوخی دارم جئون تهیونگ؟

مرد ابرویی بالا انداخت و بی توجه به حرف پسر،صورت پسر رو گرفت و لبهاشو داخل دهن خودش کشید؛و شروع به مکیدن لبهای خرگوشی مانند پسر کرد.

پسر هم با یک لبخند شروع به همکاری کردن با مرد کرد.

مرد میخواست زبونشو داخل حفره ی دهن پسر بکنه که یک دفعه در باز شد:

Mr kim/vkookWhere stories live. Discover now