این پارت فقط به عشق کسایی که همیشه همراهیم میکنم آپ میشه و شما سایلنت ریدرای مفت خور میتونین برین به درک🖕
.
.
.نینا لبخندی زد و زبونشو روی لباش کشید.
-خواهش میکنم نونا...
-انقد بهم نگو نونا! از این به بعد وقتی تنهاییم منو مامی صدا کن! لعنت بهش بدجوری حشریم میکنه!! حالا مثل یه پسر خوب یه بار صدام بزن مامی...
جانگکوک نمیخواست این کارو بکنه...این که لفظ چندش آوری بود که ازش خواسته شده بود که به زبونش بیاره...اون تا حالا حتی تهیونگ رو هم ددی خطاب نکرده بود و از این متنفر بود که کسی با این الفاظ بخواد قدرت و برتری خودشو به رخ بکشه ولی بعد از اینکه دختر دستشو روی میز کوبید از ترس تو جاش تکون خورد و مردمک چشماش شروع به لرزش کرد.
.
.
.فلش بک ۱۲ سال پیش
-جون دلمممم...اوممم...خرگوش مامان...هر چقدر میبوسمت بازم سیر نمیشم این دفعه میخورمتتت....
رونا پسرش رو محکمتر بغل کرد و اونو تو بغلش فشرد بیخبر از یه جفت چشم هرزه که پشت در اتاق در حال دید زدن اونا بود. جیوو دختر خدمتکار سی و پنج ساله ای که برای اونا کار میکرد و در نبود خانم و آقای جئون موظف بود که از جانگکوک کوچولو مراقبت کنه ولی اون پسر کوچولوی سفید و فسقلی با موهای مشکی بدجوری حیوون درونشو بیدار میکرد. پدر و مادر جیوو معتاد بودن و ترکش کرده بودن. خانم جئون از طریق خیریه با جیوو آشنا شده بود و از روی خیرخواهی اونو به خونش آورده بود بیخبر از اینکه اون دختر بد ذات و هوسباز، پسر کوچولوی خرگوشیشو درست مثل یه طعمه برای ارضای امیال کثیف خودش میبینه.
(سخن نویسنده: تجاوز فقط برای دخترا اتفاق نمیوفته!)
-ولم کن مامان خفه شدمممم....
-حسابی لباساتو کثیف کردی بان بان کوچولو.... بیا اینجا باید درشون بیارم!
جیوو دید که چطور پوست لطیف و سفید تن پسر بعد از خارج شدن لباسها از تنش نمایان شد پس پاهاش و از لذت به هم فشرد و تپش محکم قلبشو احساس کرد...
.
.
.زمان حال
-چرا ساکت شدی؟! مگه چیز سختی ازت خواستم ؟
-م..مامی...
-اوه فاک.... لعنتی...صدات...صدات وقتی اون کلمرو میگی...دیوونه کنندس جانگکوک! تو واقعا یه توله خرگوش هاتی که میتونه با کاراش منو وحشی تر کنه... میگم امروز میای خونم؟
جانگکوک با شنیدن پیشنهاد غیر منتظره ی دختری با احساس خفگی چند بار سرفه کرده و بعد بریده بریده گفت:
-خب چ...چیزه....میدونی م...مامی موضوع اینه که...
-آیگوو بیبی تو خجالت میکشی؟ یا نکنه میترسی اتفاقی بینمون بیوفته؟ نگران نباش من فعلا میتونم خودمو کنترل کنم...
YOU ARE READING
private teacher(Vkook)
Fanfictionچی میشه اگه خانم و آقای جئون برای پسربچهی شر و شیطونشون که همه ی معلم خصوصیاشو ناک اوت کرده دنبال معلم جدید باشن و کیم تهیونگ بهشون معرفی بشه؟ 🍬🍭🍬🍭🍬🍭🍬🍭🍬🍭🍬🍭🍬🍭🍬🍭🍬🍭 بخشی از داستان: پسر کوچیک جئونا با خنده هر کلمشو ادا میکرد و دندونای...