part 12(تصادف)

1.5K 384 107
                                    

⚠️⚠️توجه : به عنوان نویسنده‌ی بوک در صورتیکه وت و نظر ندین راضی نیستم که بوکو بخونین...مرسی⚠️⚠️
.
.
.
گوشی موبایل و برداشت و وقتی تماس وصل شد بدون اینکه منتظر بمونه بدون وقفه و با دلهره شروع به صحبت کرد:

-سلام نامی.... جانگکوک امروزم مدرسه نیومد ... میگم چیزه...رفتی سر بزنی؟ خواهش میکنم بگو دارم از دلشوره میمیرم... لعنت به من...روز آخر بدجوری تو ذوقش زدم... آیگوو...توله بانی کیوتم....نامی خواهش میکنم بگو من طاقتشو دارم...

-سرم رفتتتت! مرتیکه ی سگ حشر! هیچ می‌دونی الان تایم استراحت لعنتیم بود؟! زنگ زدی و اون صدای بم تخمیتو انداختی تو سرت برام ؟ می‌دونی چیه تو و اون توله بانی احمقت میتونین برین به دررررک!!!

-متاسفم غلط کردم غلط کردم نامی....

-نگران نباش یه تصادف خیلی....

نمیدونست اگه ادامه بده با چه واکنشی از طرف پسر بزرگتر مواجه میشه پس بعد از مکثی کوتاه ادامه داد

-خیلی.... خیلی کوچولو....

-چی؟؟؟ نامی گوکیم تصادف کرده و تو هیچی بهم نگفتی؟؟؟!!

وقتی صدای فریاد تهیونگ تو گوشش نشست پلکاشو روی هم فشار داد و با حرص گفت:

-خب از این واکنشای احمقانت میترسیدم... بعدشم مگه قرار نشد دیگه کاری به کارش نداشته باشی ؟!

-تو چه سنگدلی هستی! اون بچه تصادف کرده!! با امروز سه میشه که مدرسه نیومده!! سه روزه که بام قهر نکرده! سه روزه که به چشمام زل نمیزنه و شیرموزشو بخوره! سه روزه لعنتیه که کسی سر کلاسم فحش نمیده...هیچ...هیچ میفهمی سه روز یعنی چی؟ اونوقت میگی من نگران نباشم؟! اون شاگردمه!

-گیر چه آدم احمقی افتادم من! ببینم کیم ته ته تو برای همه ی شاگردات همینقد جیلیز ویلیز میکنی؟!

-نامی لطفاً لطفاً بگو که چیز جدی ای نیست...

تهیونگ با صدایی گرفته که از ته گلوش بلند شده بود گفت.

-محض رضای سگ تو داری واسش گریه می‌کنی مرد گنده؟! خجالت اوره!

-م...من...من...تقصیر منه....

-خودتو جمع کن مررررد! اون توله‌ خرگوش وحشی هیچیش نیست بهت قول میدم...باباش گفت فقط پاش شکسته...

-پاش شکسته؟!!!! خداااا....من میمیرم واسه پای کوچولوش....آیگووو...کاش پای من می‌شکست... بانی کوچولوی سفیدم حتما خیلی درد کشیده...

-جدا داری حالمو به هم میزنی تهیونگ! از کی تا حالا انقد زدی بالا؟

-یاااا من نزدم بالا احساسات لطیف منو نسبت به اون بچه به سخره نگیر!

-تو که انقد نگرانی چرا نمیری و بهش سر بزنی هان؟
.
.
.

-سلام خانم جئون...

private teacher(Vkook)Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang