ببینید کی اینجاست ؟ نویسندهی مهربونی که دلش نیومد ریدراشو بیشتر از این منتظر بزاره و با دیدن کامنت یکی از ریدراش سریع احساساتی شد خودشو باخت و آپ کرد درحالیکه هنوزم شرط آپ نرسیده..🤭
.
.
.دو ماه بعد
جیمین اومده بود پیشش...چه اتفاقی از این بهتر که بعد از دو ماه کار بیوقفه به اجبار نینا ، سکسای اجباری و فکر کردن به مردی که دوسش داشت، بتونه اندکی کنار دوست دیرینش شاد باشه.
-اره پسر ما میخواستیم داگی انجامش بدیم که دیدیم هولی شت! من یهو گوزیدم!
جانگکوک بلند میخندید و نمیتونست جلوی قهقهه هاشو بگیره درحالیکه جیمین شرمآورترین مسائل خصوصیشو باهاش مطرح میکرد.
-بعد چی شد؟
-ک°یرش خوابید دیگه ! انتظار دیگه ای داشتی ؟ فکر کن پارتنرت راست کرده و میخواد بکنتت درحالیکه مث چی حشریه.... تو هم رگباری بگوزی...اوه پسر واقعا از اون موقع تا حالا یونگی رو ندیدم! یعنی روم نمیشه باهاش مواجه شم! ...
.
.درحالیکه جیمین با آب و تاب مشغول تعریف بود ، چشمای حریص نینا از طبقه ی بالا نظارهگر دو پسر بود. چشمش به پسر خودش افتاد... گوشه ی چشماش از خندهی زیاد چین افتاده بود....اون بانمک بود!...دقیق تر نگاه کرد و متوجه شد به خاطر اینکه کبودی وحشیانهای که نینا روی گردنش ایجاد کرده بود دیده نشه از یه چوکر همرنگ لباسش استفاده کرده بود. (کاور🥺) چطور جرئت کرده بود رد مالکیت نینا رو بپوشونه؟ باید تنبیه میشد ولی نینا شکایتی نداشت چون حالا پسرش با اون چوکر سفید بطرز بیرحمانهای سکسی شده بود....
.
.-دلم خیلی تنگه...
-درکت میکنم سخته ولی تو با نینا خوشبختی نه؟ بابات که میگفت تو دنیای نینایی... یه چیزی مثل اکسیر زندگی ای براش! اونم خیلی جذاب و پولداره کوکی تو خیلی خوش شانسی!
پسرک لبخند تلخی زد و با بیمیلی سرشو به نشانهای تایید تکون داد...نمیخواست جیمین بفهمه که اون زن چطوری روح و جسمشو شکنجه میکنه و آزارش میده...مثل تف سر بالا بود...شخصیت خودشو با گفتنش خورد میکرد... چطور میخواست بگه که چقدر از اون زن میترسه و چقدر در برابرش بیدفاعه؟
.
.
.بالاخره جیمین رفت و با زن تنها شد...کابوس زندش شروع شد و با استرس به جون پوست لبای لطیفش افتاد چون حالا نینا با اون ست لباس خواب مشکیش جوری بهش خیره بود که انگار پسر شام شبشه!
-خب گوکی کوچولو...چرا گردنتو پوشوندی بیبیِ مامی؟
-مم..من فقط...خب...به نظرم...این خیلی شخصیه...
جانگکوک بالاخره جملهای رو بریده بریده گفت و نینا به خاطر شیرین بودنش ضعف کرد.
-اون رد مالکیت منه خوشگلم...وقتی اونجاست یعنی همه باید ببینن که تو مال کی هستی...حالا خودت بگو...تو مال کی هستی؟!
STAI LEGGENDO
private teacher(Vkook)
Fanfictionچی میشه اگه خانم و آقای جئون برای پسربچهی شر و شیطونشون که همه ی معلم خصوصیاشو ناک اوت کرده دنبال معلم جدید باشن و کیم تهیونگ بهشون معرفی بشه؟ 🍬🍭🍬🍭🍬🍭🍬🍭🍬🍭🍬🍭🍬🍭🍬🍭🍬🍭 بخشی از داستان: پسر کوچیک جئونا با خنده هر کلمشو ادا میکرد و دندونای...