Part18

90 12 26
                                    

ساعت20/30شب عمارت سوهو
ازاینکه میدیدچانیول بهش کم توجهی میکنه حالش بهم می خورد دوست داشت الان تو آغوش چان می‌بود نه پای بار کوچیکی که تواتاقش بود.برای خودش از شرابی که دوست داشت ریخت ویه نفس بالا رفت ولی این پیک برای سوهویی که عصبی واشفته بود اصلا مناسب نبود، لیوانوباعصبانیت روی کانتر کوچیک کوبوندو شیشه شراب وسرکشید، اصلا ازاین وعضیت رازی نبود خیلی شبها میشدکه به چانیول گفته بود بیادپیشش تاباهم باشن یا حتی پیشنهاداینو داده بودکه سک*س داشته باشن ولی چانیول یا میپیچوندش یا سریعا به بهونه های مختلف تنهاش میذاشت، دیگه صبری براش نمونده بودباید امشب یه حرکتی میزد وقلب چانیولو تمام وکمال برای خودش می‌کرد، حتی فکراینکه چان عزیزش پیشش نباشه دیوونش می‌کرد، دوتا شیشه خالی کنارش روی زمین بودو به صفحه گوشیش که عکس چان بود لبخند وزدوشروع به صحبت کرد
سوهو:چرابهم اهمیت نمیدی ها؟ من برای توچیم، چرا همش به بکهیون فکرمیکنی و باحسرت نگاهش میکنی،اصلا من برات.... من برات  اهمیت  دارم؟ عوضی اگر بدونی چه قدر دوستت دارم اینجوری بهم کم محلی نمیکردی. دستیارش  داخل اتاق اومد که همین باعث شد سوهو به سیم اخربزنه
سوهو:مگه نگفتم کسی نیاد تواتاق چرا سرتوانداختی واومدی تواتاق هااا.
هه این:قربان الان دقیقا چهارساعت هیچی نخوردین، به اون دوتاشیشه خالی نگاهی انداخت و
ادامه داد، هه این:برای همین نگرانتون شدم این کارو نکنین قربان چرا دارین این..
سوهو:بروبیرون، دیگه نمی خوام بشنوم.
سوهو باصدای بلندی گفت که دیگه جای اعتراض وصحبتی برای هه این نذاشت.
کفری شده بود،هم از دست چانیول هم از دست برادرکوچیکی که تازه پیداکرده بود ونمیدونست الان کجاست، یکی از شیشه هارو برداشت وبه زمین کوبوند که صدای تکه تکه شدن اون دراومد هرچیزی که به دستش میومد پرتاب می‌کرد که ناگهان صدایی متوقفش کرد
داری چیکارمیکنی کیم جونمیون شی
به سمت صدابرگشت که با چانیول روبه روشد چانیولش بالاخره اومده بود نمیتونست جلوی خودشو بگیر، هروقت چانیولو میدیدازیه سوهوی جدی وبی رحم به یه سوهوی لوس که فقط برای چانیول بودتبدیل میشد.
چانیول نگاهی به دستش که بریده شده بود انداخت وبااخمی به سمتش رفت ودستی که بریده شده بودرو بالااورد
چانیول:به دستت نگاه کن یا به این اتاق تو چه مرگته سوهو.. ها؟
سوهو:من.. من چه مرگمه،همه اینا به خاطره توعوضی، تویی که با دوباره اومدنت باعث شدی اون حسی که بهت داشتم و تو قلبم خوابیده بود دوباره بیدارشه، اصلا متوجه ای از زمانی که اومدی هیچ اهمیتی به من ندادی توحتی پیش منم نمی مونی، من میتونم اینو حس کنم هنوزبه بکهیون
چانیول:ندارم
سوهو:داری.. علاقه داری
چانیول:ندارم کُفرمنودرنیاااارررر
سوهو:پس ثابتش کن بهم ثابت کن که دیگه بکهیونو دوست نداری.
چانیول سکوت کرد این سکوت بیشتر حرص سوهو رو درمیورد، یقه شو گرفت واون فاصله باقی موندم رم پرکرد، عصبی بود، ازچانیول عصبی بود...
سوهو:لعنتی سکوت نکن حرف بزن چرا وقتی صحبت از بکهیون میشه لال میشی، خب گوش کن چانیول توماله منی، اگه همون موقعه  میومدم جلو الان تمام وکمال برای خودم بودی، چرا نمیفهمی که اون الان برای سهون، کاشکی هیچ موقع اونو نمیدیدی باتمام وجودبااینکه مست بود دادمیزد تااینکه احساس گرمای شدیدی توی بدنش کرد، حس آرامش، لذت، چانیول اونو بوسیده بود،دیگه نتونست طاقت بیاره و اون هم همراهیش کرد، بااَتش هم دیگرو میبوسیدنو به چیزی فکرنمیکردن، چانیول بعد از بوسیدن لب پایین سوهو ازش کمی فاصله گرفتو پیشونیشو به پیشونیه سوهو چسبوند
چانیول:لعنت بهت دیگه هیچ وقت به خودت آسیب نرسون، این صورت زیبا حیف که بااشک کثیف بشه، هرچی که توبخوای، همونی که امشب تومیگی میشه دیگه نمی خوام ازت فاصله بگیرم سوهو
سوهو باشنیدن اسمش این بار، اون بوسه ی خیسیواغازکردهمینجورکه لبای چانیولومیبوسیدازشدت گرماپیراهنشو دراوردوچانوبه همراه بوسه به سمت تخت بزرگه اتاقش می‌برد، چانیولو هول داد روی تختوخودش روی پسرکش خیمه زد
هنوز مست بود ولی داشت لذت می‌برد
سوهو:تو برای منی پارک چانیول، این بار حتی قبولمم نکنی به زور ماله خودم میکنمت دیگه خسته شدم ازاین همه دوری میفهمی؟ چانیول دلش ضعف رفت برای ابراز احساست رئیسش
چانیول:هرجور که توبخوای عزیزم
سوهو نیشخندشیطانی زدوصورتشو تو گردنش برد وبوسه ای زد وکنارگوشش گفت
سوهو:من می خوامت یول،لاله گوششو به دندون گرفت ودوباره روی گردنش بوسه ای زدو ازروی پسر کنار رفت، شلواروباکسرشم درآورد، ودوباره روی چانیول خیمه زد، چانیول دستاشو دورگردن سوهو انداخت وسوهو ونزدیک خودش کردوگفت
چانیول: بیا انجامش بدیم، ازامشب من ماله توام، بعداز حرف چانیول، سوهو نفس عمیقی کشید، داشت بال درمیورد اجازه ای که می خواستوپسرکش صادرکرده بودوخیلی بی طاقت شروع به درآوردن لباسای چانیول کردبرای یه لحظه محو اندام زیرش شد
سوهو:توفوق العاده ای بیب
چانیول لبخندی زدکه چال گونه اش مشخص شد وسوهو چاله گونه شو بوسید
سوهو:دیگه حقی نداری به غیر ازمن به کسی فکرکنی، بوسه دومو روی بینیش کاشتو ادامه داد
*حق نداری به بکهیون باحسرت نگاه کنی
بوسه سومو روی لبش گذاشت وگفت
*فقط من.. فقط من پارک چانیول تمام احساساتت یا تمام تو ازامشب فقط وفقط برای من میشه، متوجه ای، کنارگوشش لب زد
*چون من آدم به شدت حسودیم
چانیول با این حرفش خندیدوگفت
چانیول :آره وقتی داشتم به بک نگاه میکردم متوجه حرص خوردنات شدم
سوهو:بی شرف(باخنده)
شروع به بوسیدنش کرد ازاون لبای نرم دل کند وبه سمت گردن خوش فرمش رفت می‌بوسید ومارک می‌کرد اَتش خواستن هرلحظه دَرِش بیشتر می‌شد وحریصش میکردمثله تشنه ای که تازه به آب رسیده باشه جای جای صورتشو میبوسیدبه بوسیدن ادامه داد وروی شکمش اومد زبونشو روی شکمش کشید که چانیول هیسی کشید
سوهو:منتظراین لحظه بودم، وخیلی آروم به چانیول گفت
*وقتشه باصدای قشنگت برام ناله کنی واسممو صدابزنی یول
چانیول با چشمای خمارش نگاهش کرد واین سوهو رو بیشتر برای خواستنش حریص میکرد
سوهو:داری دیوونم میکنییی
به رونای تو پرش نگاهی انداخت وسروقت اونارفت هم گازمیگرفت هم می‌بوسید، پاهاشو از هم باز کردو نگاهی به چان انداخت
سوهو:یول تو..
چانیول:گفتم منو ماله خودت کن، دوست دارم ماله توشم، باورکن که غیراز این چیزی نیست
سوهو حس اطمینان دریافت کرد
برای اینکه آماده بشه  لوبو برداشت ورودیشو چرب کرد و بعد از این کار دی *شو واردش کردچانیول ناله خفیفی کردو سوهو دوباره به لب هاش هجوم برد آروم ضربه میزدوحرکت می‌کرد تااینکه به ضرباتش سرعت بخشید
سوهو:دوست دارم اسممو اززبونت بشنوم یول
چانیول:بیشتر... سوهو
اسمشو با ناله ای گفت وباعث شد سوهو  ضرباتش سریع ترشه. سوهو:یول حق نداری زود ترازمن بیای، هم زمان باهم میایم اینجوری لذتش بیشتره، چانیول تایید کرد، سوهو به جای دلخواهش ضربه میزد وپسرو به اوج لذت می‌برد، بعداز چنددقیقه ای باپسرهم زمان به اوج رسیدن وخیلی آروم از پسرجداشدوکنارچانیولی که حالا از شدت لذت ودردعرق کرده بود ونفس نفس میزد دراز کشید وموهایی که به خاطرعرق روی پیشونیش چسبیده بود و به سمت بالاهدایت کرد.
سوهو:اینو فراموش نکن تواز همین امشب ماله من شدی، ماله خوده خوده من
چانیول لبخندی زدوتاییدکرد
سوهو:بذار برم مسکن بیارم میدونم که درد داری
اومد بلندشه که چانیول نذاشت
چانیول:نمی خوادفقط پیشم باش، رسمادلش برای این جمله ضعف رفت پتورو، روخودشون کشیدوزل زد به چانیولی که سرشو به قفسه سینش تکیه داده بود.
سوهو:باخودم میگفتم این لحظه رو باخودم به گور میبرم ترسم ازاین بودکه چون برگشتی دوباره به بکهیون برمیگردی
میدونم که بهم این اطمینانو دادی ولی دوباره باید بهم اطمینان بدی یول
چانیول سرشواز روی سینه سوهو برداشت
چانیول:من امشب دلمو به تو دادم خودمم ازاینکه همش سردو راهی مونده بودم خسته شده بودم دلم می خواست کسیو پیش خودم داشته باشم تابتونم تموم احساساتمو بدون هیچ استرسی به پاش بریزم من نمیدونستم تو از دوره دبیرستان منو می خواستی، این برام عذاب شده بود، می خواستم بهت نزدیک شم ولی همش باخودم میگفتم اگه بهش نزدیک شم آسیب بهش میزنم به اینکه تورییس مافیایی کاری ندارم ازلحاظ روحی میترسیدم که..
سوهو:هیسسس تاوقتی که توپیشم هستی آسیبی درکارنیست یول
سوهو نگاهی بهش انداخت ودستش به سمت عضوچانیول رفت وگرفتش وفشاری بهش وارد کردوگفت
*آنقدر انرژی دارم که یه راند دیگه رو باهم بریم نظرت چیه؟
چانیول لباشو نزدیک لبای سوهو برد وگفت
چانیول:قبوله ولی اینبارنوبت منه
سوهو سریع بوسیدشو گفت
سوهو:هرچی که باشه من پایتم عزیزم
ودوباره اینبار نوبت چانیول بود
سوهو میدونست که ازامشب به بعد چانیول متعلق به اونه اما فکرش درگیر برادرش بود اون کجاست؟...
➿➿➿➿➿➿➿➿➿➿➿
ساعت3/30دقیقه بامدادعمارت کای
روی تخت به سمت پنجربزرگ اتاقش چرخیدولی نمیتونست بخوابه چشمش به قاب عکسی که روی میزبودخورد، اونوبرش داشتونگاهش کرد
کای:تاکی قرار، ازم دور باشی، هیچ معلوم هست کجایی؟ ناگهان دینابه یادش اومدواخم غلیظی کردوازروی تخت بلند شد به سمت کلوزت رفت ولباساشو پوشید به خودش تو آینه نگاه کرد، موهاش ریشه داده بودن واین اصلا خوب نبود کای همیشه برای اینکه کیونگسو رنگ موی سیلوریو دوست داشت همین رنگو میزد، به هری زنگ زد
هری:قربان
کای:جانگو به اینجابیارباید موهاموسروسامونی بده وباید برم جایی
هری بدون چونوچرایی چشمی گفت وگوشیو قطع کرد
کای:کیونگسوبه نظرت چه جوری دیناروازسرراه خودمو خودت بردارم؟ به تو باشه میگی ولش کنم ولی نه اون باید تاوان دوری توازمنو بده باید بدونه عواقب دوری توازمن یعنی شکنجه به بدترین شکل ممکن، اون باید تاوان دوری توروباشکنجه روح وروانش پس بده مکثی کردو خودشو تو آیینه دوباره دیدکه پیامی براش اومد

⫷𝚕𝚘𝚟𝚎 𝚖𝚎⫸Where stories live. Discover now