Part 07

466 76 45
                                    

بعد از قطع مکالمه توسط جونگکوک، آقای مین بهش نگفته بود که چه زمانی و کجا باید برای قمار حاضر بشه، شک داشت که میتونه از امتیازی که از شرکت گرفته بود استفاده کنه یا نه. بیخیال فکر کردن به این قضیه شد چون درد گردنش بهش میفهموند که حسابی خسته است و نیاز به استراحت داره با یک دستش شروع به ماساژ گردنش و با دست دیگه مشغول جمع آوری وسایلش شد و به سمت پارکینگ حرکت کرد.

همیشه میدونست میتونه به صداقت اعتماد کنه و وقتی با صداقت با ارباب برخورد کرده بود حالا داشت جوابش رو با صداقت از زیردستش میگرفت، مطمئن بود اینبار قراره حسابی بهش خوش بگذره که صدای زنگ گوشیش اون رو از افکارش بیرون کشید.

-بله؟
-آقای جئون؟ مین یونگی هستم
-بله درسته، چیزی شده؟
-تماس گرفتم تا قرار امشب رو باهاتون هماهنگ کنم، میتونید امشب بیاین؟

جونگکوک کمی فکر کرد ولی خستگی بدنش مانع این نشد که به یونگی جواب رد بده.

-بله مشکلی نیست. ساعت و لوکیشن محل رو برام بفرستید.
-همراه هردوی این ها کارت دعوتتون هم با کد اشتراکتون فرستاده میشه. جایی گمش نکنید یا برای کسی نفرستیدش چون این کد فقط مخصوص خود شماست آقای جئون.
-باشه یادم میمونه ممنون از شما

خداحافظی و قطع تماس برای جونگکوک مثل سلامی به غرق شدن توی افکار جدیدش بود. اگه جونگکوک همیشگی بود الان باید حسابی برنامه میریخت، همه چی رو چک میکرد و از قانونی بودن قضیه مطمئن میشد و بعد به مکان ناشناخته وارد میشد ولی جونگکوک الان با بیخیالی شونه ای بالا انداخت و پاش رو روی پدال گاز فشرد تا هرچه سریع تر به خونه برسه و قبل از ملاقات بتونه کمی استراحت کنه.

شب ساعت ۲۳ هتل ۳ستاره در سینسادونگ

جونگکوک وارد هتل شد و طبق چیزی که یونگی بهش گفته بود باید وارد بار در طبقه ی -۱ میشد و از اونجا وارد راهروی دستشویی و در انتهای راهرو با باز کردن در انباری، بارکد روی کارتش رو اسکن میکرد و وارد آسانسور  و بعد به طبقه -۲ میرسید. جایی که مبارزه ی رینگ خونین برگزار میشد.

دونفر که به قصد کشت باهم مبارزه میکنند و افرادی که پول های میلیونی بر سر این دو شرط بندی میکنند، بهش گفته شده بود که این یک مبارزه ی زیرزمینیه ولی از اونجایی که جونگکوک عاشق آدرنالین شده بود، قبول کرد و پا توی این رینگ گذاشته بود.

چند قدمی به جلو رفت که توی اون تاریکی و دود تونست ارباب و درکنارش آقای مین رو تشخیص بده پس بدون معطلی قدم تند کرد و خودش رو بهشون رسوند.

-سلام ارباب کیم و آقای مین
-خوش اومدین، میتونید بشینید.

یونگی دقیقا صندلی کنار ارباب رو به جونگکوک پیشنهاد کرد، راهی نداشت برای همین بدون اصرار سرجای معین شده نشست.

GamblingWhere stories live. Discover now