part 03

516 82 28
                                    

تقریبا یک هفته از مهمونی گذشته بود و جیمین به هر ترفندی که بلد بود جونگکوک رو برای رفتن به مهمونی های قمار و کازینو دست به سر کرده بود ولی داشت از دستش به مرز جنون میرسید و نمیخواست دوباره جونگکوک چیزی رو از دست بده.

-خواهش میکنم! شنیدم امشب میخوای بری مهمونی، منم با خودت ببر

-میشه این اشتیاق بچگانت رو کنار بذاری؟ تازه ماشین و خونه گرفتی! تا کجا میخوای پیش بری؟

-تو نگران اموال من نباش

-نگران اموالت نیستم، نگران مغزتم که دیگه اون جونگکوک سابق نیست. داری منو میترسونی هیونگ!

جونگکوک کلافه از بحث های بی نتیجه، سرجاش نشست و سرش رو میون دستاش گذاشت. چه عیبی داشت اگه تمام زندگیش رو میباخت؟ به اون هیجان نمی ارزید؟ نه اینطوری نمیشد اون دوباره اون هیجان رو میخواست اما اینبار توی هوشیاری، حتی دلش اون هیجان و ترسی که افراد لی برای گرفتن خونه اومدن رو میخواست. اینبار باید چه کاری انجام میداد؟

شاید همه اون رو دیونه یا جوگیر میشناختن، برای جونگکوک مهم نبود چون همیشه یه لقبی بود تا اون رو بهش نسبت بدن و حالا چه فرقی میکرد به جای عقب افتاده لقب جوگیر رو یدک بکشه؟

میز قمار اعتیاد داشت؟

نه چه مخدری که جونگکوک فقط یکبار اون رو امتحان کرده بود؟ معتاد نبود! بیشتر شیفته بود، شیفته ی اون هیجان و دلهره

شیفته ی برد و خوشحالیش

شیفته ی باخت و تلاش بعدی

کجا جونگکوک انقدر مشتاق بود؟ اصلا آخرینش رو یادش نمیومد! انگار قمار بود که بهش این حس رو میداد که هنوز زنده اس. پس اینبار چه با جیمین چه بی جیمین حتما راهشو پیدا میکرد.

نفهمید جیمین چی گفت و کی از اتاقش بیرون رفت، فقط وقتی افکارش به نتیجه رسید که دید هوا تاریک شده و وقت اداری شرکت یک ساعتی هست که تموم شده.

تمام طول مسیر رو به این فکر کرد کدوم کازینو بره و روی چه میزی آینده اشو وسط بذاره؟ ولی جز سرچ گوگل به نتیجه ای نرسید.

ساعت ۱۹:۰۰ عمارت کیم

کیم تهیونگ مشغول بررسی مدارکی بود که تازه به دستش رسیده بود.

-باز لی طعمه ی جدید پیدا کرده؟

-چطور قربان؟

-این لیست محافظت از اموالشه که تازه آوردن

-موندم چرا حفاظت رو به ما میسپاره؟

GamblingTempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang