Part 3

38 4 2
                                    

اونا تو هر موقعیتی هم که قرار میگرفتن بازم یاد گرفته بودن که خودشون خودشونو نجات بدن و نزارن ضعیف نشون داده بشن و دشمن با گرگان گرفتن یکیشون بقیه رم به دام بندازه .

لیسا آروم به سمت بقیه دخترا رفت و همونجا گفت : الان چیکار کنیم ؟

جیسو کمی فکر کرد و با یه لبخند جواب داد : میریم به نقطه اتصالشون .

جنی نگاهی به جیسو انداخت و با تعجب گفت : منظورت چیه ؟! نگو که میگی بریم تایلند !!؟ ..

جیسو : خوب منو شناختی دقیقا منظورم همینه .

رزی و لیسا و جنی متعجب بودن و در مورد نقشه ای که توی سر جیسو بود کنجکاو بودن ولی شاید اگه برن به حساس ترین جایی که اونا توش مخفی شدن شاید اینجوری بتونن زودتر این پرونده رو هم تموم کنن .

جیسو : دخترا این دو جنازه رو جمع کنید .

همشون با کمک همدیگه جنازه ها رو توی ماشین های خودشون انداختن و یه جای خیلی دور ماشینو خلاص کردن تا بره به داخل دریا و همونجا غرق بشه ولی قبلش اثر انگشت و بقیه ی مدارک رو جمع کردن و چیزی برای گیر افتادن جا نذاشتن و همه رو پاکسازی کردن .

جیسو درحالیکه داشت غرق شدن ماشین رو نگاه میکرد لب زد : بریم .

و همراه بقیه سوار ماشین شدن و راهی خونه شون شدن تا آماده ی رفتن به تایلند بشن و دخترایی که ممکن بود به زودی اونجا فروخته بشن رو نجات بدن .

تموم وسایل و نجهیزاتی که لازمش داشتن رو برداشتن و بدون اینکه یه لحظه پشیمون بشن رفتن به تایلند .

سه ساعت بعد

رزی یکی برگه هایی که توش آدرس جایی که ممکن بود فیلیکس مردی که دنبالش بودن؛ رفته باشه رو بیرون آورد و گفت : انگار آدرس همینجا رو نشون
میده ولی ..

جیسو حرفای رزی رو ادامه داد : احتمالا اینجا یه مخفیگاه هم داره که دخترا رو زندانی کرده باشن؛
ولی باید یجوری واردش بشیم ..

رزی : تنها یه راه میمونه اونم اینه که یکیمون مخ اون عوضی رو بزنیم و موقع مستی از زیر زبونش حرف بکشیم .

رزی : اینو بسپرید به خودم من تو اینکارا خیلی خوبم .

لیسا : مطمئنی ؟! آخه یه وقت مشکلی پیش نیاد ! ..

جنی : اووو انگار خانم لیسا غیرتی شدن ..

لیسا یکی زد به شونه ی جنی و با گفتن " نخیرم " دوباره رو به رزی ادامه داد : فقط مراقب خودت باش عشقم .

رزی لبخندی زد و لب زد : نترس مراقبم .

چند دقیقه بعدش رزی با یه تیپ سکسی اومد بیرون و کنار بقیه ی اعضا ایستاد ولی انگار لیسا خیالش راحت نبود و مدام ازش میخواست که نره و خودشون یجوری حلش میکنن ولی رزی کمی بهش نزدیک شد و کنار گوشش گفت : منو دست کم نگیر عشقم زود انجامش میدم و میام بیرون پ...

¡Ay! Esta imagen no sigue nuestras pautas de contenido. Para continuar la publicación, intente quitarla o subir otra.

چند دقیقه بعدش رزی با یه تیپ سکسی اومد بیرون
و کنار بقیه ی اعضا ایستاد ولی انگار لیسا خیالش راحت نبود و مدام ازش میخواست که نره و خودشون یجوری حلش میکنن ولی رزی کمی بهش نزدیک شد و کنار گوشش گفت : منو دست کم نگیر عشقم زود انجامش میدم و میام بیرون پس نگران نباش هوم ؟!

لیسا : باشه پس منم داخل کلاب منتظرت میمونم که اگه چیزی شد زود خودمو بتونم برسونم ..

رزی : باشه .

جیسو نگاهی به رزی انداخت و لب زد : آماده ای ؟

رزی سرشو تکون داد و جواب داد : آره .

لیسا : اگه چیزی شد کافیه بگی من زود خودمو میرسونم باشه ؟!

رزی : باشه عشقم .

رزی رفت داخل و چند دقیقه بعدم لیسا رفت
داخل و به رزی که داشت داخل جمعیت میرقصید
خیره شده بود اون دختر تنها کسی بود که میتونست تموم زندگیش رو برای نجات دادنش بهش بده برای همین نگرانش بود و دلش نمی خواست که بزاره بره داخل اون اتاق .

مردی که زیرنظرش داشتن بالاخره تو دام افتاد و جذب رزی شد و بهش نزدیک شد . درحالیکه لیسا داشت نگاهشون میکرد مرده به رزی نزدیک شد و هر دوشون به سمت یکی از اتاق های وی آی پی و دیگه نتونست ازش خبری بگیره چون داخل اتاق بود و نمی تونست جلوی فیلیکس حرف بزنه .

لیسا بعد کمی انتظار بالاخره صدایی از رزی تو گوشش شنید و با دقت گوش داد .

رزی : اون دخترا رو برده زیر زمین همینجا ولی یه مشکلی هست ..

لیسا با نگرانی لب زد : چه مشکلی ؟!

رزی : زیرزمین با چهره ی فیلیکس باز میشه .

وقتی اینو گفت یهو فیلیکس متوجه شد و با گرفتن موهای سر رزی اونو از روی مبل بلند کرد و جیغ رزی
از داخل اتاق بلند شد و میکروفونش قطع شد .

لیسا : عشقم ؟! رزی چیشد ؟!! ..

_________________________________________

سلام عزیزای دلم امیدوارم که از خوندنش لذت برده باشید 😍❤
پارت بعدی قراره کلی هیجان داشته باشه 😎❤️‍🔥

black group 🖤Donde viven las historias. Descúbrelo ahora