قبیله خورشید و ماه
دوقبیله متفاوت
دوقبیله بهم گره خورده
سرنوشت شاهزاده ها
قبیله تاریکی و روشنایی
ژانر:امگاورس.تخیلی.هپی اند.کمی کمدی
کاپل:
اصلی:
یونمین
فرعی:
نامجین
تهکوک
هوسوک تنها نیست و کاپلش یه رازه.....
-با باشه گفت و به سرعت از اتاق خارج شد _______ . . . . -هیونگی خب دیگه کارامون تموم شد الان وقت چیه؟
+فوضولیییییییی
-دقیقا
خب بهتره الان که لباساتو چیدی از لباسای خودت بپوشی
+اخه من فقط چندتا از لباسای مورد علاقمو اوردم چون گفته بودن اونجا میتونم به سبک اونجا خرید کنم
-خب پس از چیزایی که داری یکی انتخاب کن
+من فقط یدونه ست دارم از بین همه لباسام بقیش هودیه با شومیزم
-خب فقط همون ستو بپوش
+باشه
اماده شدند و از اتاق خارج شدند این عمارت از سه طبقه تشکیل میشد و طبقه اول یه اتاق غذاخوری بود با یه اتاق نشیمن بزرگ از دوطرف به طبقه دوم پله میخورد طبقه دوم اشپزخونه ویک حمام و سرویس بهداشتی بود وطبقه اخر کلا اتاق خواب با رنگ ها و تم های مختلف بود تنها چیزی که جالب بود این بود که بین پله های طبقه اول یه اسانسور بود که به قسمت دایره مانند قصرمیرفت و معلوم نیست اونجا کجاست
-خب ما تموم سه طبقرو گشتیم الان چیکار کنیم
+هی جونگ کوکی یجا مونده که نرفته باشیم
-کجا؟
+اون قسمت دایره مانند عمارت توی قصر خودمون که اونجا اتاق خواب من بود بزرگترین اتاق و بالا ترین اتاق عمارت و بقیه همه خالی بودند
دوس دارم اونجارو ببینم
-فک کنم اونجا ام خالی باشه
+تا وقتی نبینیم که نمیفهمیم
-هی جیمی اونجا ترسناکه بیا نریم تازه اگه یه ممنوعه باشه منو برمیگردونن سرزمین خورشیدو توام تو دردسر میفتی
+من چیزیم نمیشه جونگ کوکی بزار خودم برم یه نگاه بندازم و برگردم وگرنه از فوضولی میمیرم
-نه
+لطفا
کی میتونست درخواست اون موچیرو رد کنه؟
(نمیدونم والا من که خودم عاجزم🤣😭)
-باش جیمین ولی زود بیا
با گفتن این جمله امگا داخل اسانسور پرید و قبل بسته شدن در باشه ای گفت و لبخندی زد
با بالاتر رفتن استرسش بیشتر میشد وقتی اسانسور باز شد فقط توی راهروی چهار متری یک در کوچیک دید
باتردید سمت در رفت و کامل بازش کرد
وقتی درو باز کرد یخ زدن خون تو رگاشو حس کرد
یعنی فوضولیش توچه دردسری انداخته بودش؟
..
خب خب پارت هشت
Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.