(پارت8)

424 61 30
                                        

-هیونگییییییییییییی

باعجله وارداتاق کار یونگی شد

یونگی که تا الان غرق در فکر اون پسر که از نظر خودش یک جوجه است بود یکدفعه از جا پرید

+ایش الهه ماه اخر از دستش سکته میکنم چته تهیونگ

-دیدمش

+کیرو؟

-جفتمو

+الان به خاطر جفتتو منو سکته دادی؟

-شاید اره

+ایش

-توخیلی بی ادبی یونگ

+ببین کی داره به من درس ادب میده

خب جفتت چه شکلی بود؟

-هیونگ تو یه کلمه خلاصه میکنم اون یه خرگوشه

+یه هیبرید؟!

-نه هیونگ اون یه امگاست فقط از لحاظ ظاهر یه خرگوشه

+کم کم حس میکنم ما چهارتا داریم پانتومیم حیوانات بازی میکنیم=/

-منظورت چیه هیونگ؟

+ببین ما چهارتا داریم پانتومیم حیوانات بازی میکنیم

-هیونگ اینو الان گفتی واضح حرف بزن

+اه ببین اون اسمش چی بود اهان جیمین اون شبیه یه جوجه است و از نظر اون من گربم از نظر تو اون پسره خرگوشه و صددرصد از نظر هممون تو یه ببری

-عیبی نداره هیونگ گربه چو جوجه ببیند خوشش اید

+پس صددرصدم ببر چو خرگوش ببیند خوشش اید

-موافقم هیونگ

+ولی من نه اصلا از این پسره جیمین خوشم نمیاد از خود راضیه سعی داره منو اغوا کنه ایش لعنتی

-اغوا؟

+اره

-از اول تعریف کن

یونگی ماجرارو از اول واسه تهیونگ تعریف کرد

-خب هیونگ باید بگم تو منحرفی اون سعی نداشته اغوات کنه

+یا یعنی چی؟

-اون سعی نداشته اغوات کنه اون پسره پاکی دیده میشد تاحالا دوست پسرم نداشته و چیزی از اغوا کردن نمیدونه اون واقعا لباسی واسه پوشیدن نداشته و توبد برداشت کردی

+راست میگی؟

-اره به قیافش نمیخوره

+هوم شاید

-اونو بیخیال نظر خودت چیه هیکل خوبی داشت؟

+اون پرستید یدفعه به خودش اومد یا چی میگی من هیچ حسی بهش ندارم تازه اصلا نگاهش نکردم

-اره جون خودت

+تهیونگ اگه میخوای زنده بمونی بیا کارتو بکن وگرنه قول میدم خودت خفت کنم

-با باشه
گفت و به سرعت از اتاق خارج شد
_______
.
.
.
.
-هیونگی خب دیگه کارامون تموم شد الان وقت چیه؟

+فوضولیییییییی

-دقیقا

خب بهتره الان که لباساتو چیدی از لباسای خودت بپوشی

+اخه من فقط چندتا از لباسای مورد علاقمو اوردم چون گفته بودن اونجا میتونم به سبک اونجا خرید کنم

-خب پس از چیزایی که داری یکی انتخاب کن

+من فقط یدونه ست دارم از بین همه لباسام بقیش هودیه با شومیزم

-خب فقط همون ستو بپوش

+باشه

اماده شدند و از اتاق خارج شدند این عمارت از سه طبقه تشکیل میشد و طبقه اول یه اتاق غذاخوری بود با یه اتاق نشیمن بزرگ از دوطرف به طبقه دوم پله میخورد طبقه دوم اشپزخونه ویک حمام و سرویس بهداشتی بود
وطبقه اخر کلا اتاق خواب با رنگ ها و تم های مختلف بود
تنها چیزی که جالب بود این بود که بین پله های طبقه اول یه اسانسور بود که به   قسمت دایره مانند قصرمیرفت و معلوم نیست اونجا کجاست

-خب ما تموم سه طبقرو گشتیم الان چیکار کنیم

+هی جونگ کوکی یجا مونده که نرفته باشیم

-کجا؟

+اون قسمت دایره مانند عمارت توی قصر خودمون که اونجا اتاق خواب من بود بزرگترین اتاق و بالا ترین اتاق عمارت و بقیه همه خالی بودند

دوس دارم اونجارو ببینم

-فک کنم اونجا ام خالی باشه

+تا وقتی نبینیم که نمیفهمیم

-هی جیمی اونجا ترسناکه بیا نریم تازه اگه یه ممنوعه باشه منو برمیگردونن سرزمین خورشیدو توام تو دردسر میفتی

+من چیزیم نمیشه جونگ کوکی بزار خودم برم یه نگاه بندازم و برگردم وگرنه از فوضولی میمیرم

-نه

+لطفا

کی میتونست درخواست اون موچیرو رد کنه؟

(نمیدونم والا من که خودم عاجزم🤣😭)

-باش جیمین ولی زود بیا

با گفتن این جمله امگا داخل اسانسور پرید و قبل بسته شدن در باشه ای گفت و لبخندی زد

با بالاتر رفتن استرسش بیشتر میشد
وقتی اسانسور باز شد فقط توی راهروی چهار متری یک در کوچیک دید

باتردید سمت در رفت و کامل بازش کرد

وقتی درو باز کرد یخ زدن خون تو رگاشو حس کرد

یعنی فوضولیش توچه دردسری انداخته بودش؟

..

خب خب پارت هشت

خب خب پارت هشت

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

ست جیمین









خورشیدوماهWhere stories live. Discover now