(پارت11)

412 56 34
                                        

اتاق یونمین:

+واییی اصلا اون پسره چرا اونجا بود؟

خب منطقیه چون اتاقش بود

اصلا من چرا نباید برم اونجا؟میرم خیلیم خوب میره اصلا به خاطر اون گربه وحشیم که شده میرم

به من میگه جوجه!کجای من شبیه جوجست‌؟شیطونه میگه بزن دهنودماغش و باهم یکی کن

خودش شبیه گربست مرتیکه برج زهرمار یدونه بزنی عمو عمه شه

هاه فقط انقد حرصم میده میخوام با پشت دست بکشم تو دهنش صدا بز کوهی بده مرتیکه چیز

دیگه لفظی واسه استفاده نداشت یعنی مغزش یاری نمیداد

-مرتیکه چیز؟ادامه بده پارک جیمین

درحالی که اتاقو با قدم هاش متر میکرد متوقف شد

دوروغ بوداگه میگفت صدای ضربان قلبشو نمیشنوه

به سمت دربرگشت جایی که پسر تکیشو به دیوار داده بود

باپررویی تمام لب زد

+تو کی اومدی اینجا؟چرا یه خبر نمیدی شاید لباسی تنم نبود؟هوم؟

پررو بود ولی برق اشفتگی تو چشم هاش دیده میشد!

-از اونموقع ایی که گفتی اون پسره چرا اونجا بود نترس پارک تنت هیچ جذابیتی برام نداره

نیشخندی که رو لبش نشوند باعث شد نوک بینی جیمین از حرص قرمزشه

+مطمئنی؟اوکی بیا امتحانش کنیم

فقط جونگ کوک میدونست که جیمین وقتی حرصش میگیره به خاطر غرورش چه کارهایی که نمیتونه بکنه

بعد گفتن اون جمله با یه حرکت تیشرتشو از تنش دراوردو گوشه ای پرت کرد

یونگی مسخ شده خیره شد

جرا تنش انقد بلوری بود؟

اون بدن سفید لاو بایت های بنفش یونگیرو روی خودش کم داشت

اون الهه پرستیدنی بود!

کی غرق شد؟

توی چه گودالی غرق شد؟

عشق؟ارزو میکرد این نباشه

به خودش برای خیره بودن لعنتی فرستاد قدم های محکمش سکوتو شکست به سمت تیشرت مچاله شده رفت برش داشت و راهشو برای رسیدن به جیمین پیش گرفت

-همین الان اینو تنت کن پارک

لحنش تند بود کی گفته جیمین قرار بود تسلیم شه؟

اون جوجه لجباز تر از یه گربه وحشی بود

+نمیکنم

رو صورت پسر کوچیکتر خم شد و فاصلشونو کمتر کرد

-گفتم تنت کن صبر منو امتحان نکن پارک

جیمین جلوتر رفت جوری که نفس هاشون رو صورت هم خالی میشد و کافی بود حرف بزنن تا ناخواسته کمی لب هاشون به هم برخورد کنه

+چیکار میخوای بکنی؟تو تا همین الان ادعات میشد بدنم هیچ جذابیتی نداره

-الانم میگم نداره

+میخوای یاداوری کنم که چند دقیقه پیش مثل ادم ندیده ها زل زده بودی بهم؟چیکار میکردی؟سناریاهای کثیف میساختی؟

-داری زیاده روی میکنی تو امگای منی و خواه یا ناخواه جذبت میشم ولی من یه عوضی متجاوز گر نیستم که به حریم شخصیت تجاوز کنم پس بیشتر از حدت نرو و شخصیت منو زیر سوال نبر پارک همیشه انقد صبور نیستم!

حرفی برای گفتن نداشت حرصش خوابیده بود و بیشتر الان خجالت میکشید فاصلشون کم بود و تازه الان متوجه این شده بود

نمیخواست حرفی بزنه چون دوباره کمی لب هاشون باهم برخورد میکرد و ارزو میکرد همین الان جونگ کوک پیداش شه

تهیونگ دو تقه به در زد و وارد شد

÷یونگ بهم گفتن که برای غذا صداتون بزنم طبقه پا

با چیزی که دید حرفشو ادامه نداد و اون دوتاام سریع از هم جداشدن جیمین پیراهنو از دست یونگی چنگ زد و به سرعت پوشید

÷ام فک کنم بد موقع مزاحم شدم پس من میرم خدافس

تهیونگ دوتا پا داشت دوتاهم قرض گرفت و مث جن ناپدید شد

÷یونگی صددرصد مورد عنایت قرارم میده ولی اونکه گفت به پارک احساسی نداره پس این چی بود؟

خب الان یه توضیح بهم بدهکاری مین یونگی...

.
.
.
سلام سلام من اومدم با پارت 11امیدوارم خوشتون بیاد من این پارتو نوشتنی دستم خیلی درد میکرد چون دوتا از انگشتامو گذاشته بودم لای کشو و خب با درد اپ میکردم پس اگه خوشتون اومد سایلنت نباشید و با نظراتون منم خوشحال کنید🫂✨️

خورشیدوماهDonde viven las historias. Descúbrelo ahora