خب خب من به قولم عمل کردم^^
شما قشنگاام با ووت و کامنتاتون دلیرو خوشحال کنید
ببینید اول صبح نشستم پارت اپ میکنم
نمیخوام غر بزنم چون ازتون راضیم
اپ میکنم و میرم باز میخوابم پس شماام تا بیدار شم کلی حمایت کنید تا خوشحال شم
راستی هرکی یه فیک یونمین قشنگ مثل واسه خودم خونده یا خودشمینویسه لطفا اسمشو بهم بگه
امروز اگه حصله داشتم دوتا پارت اپ میکنم🪐✨️______________________________:)
÷امروز باید راجب مارک حرف بزنیم
-به همین زودی؟اصلا بابا
+حق با یونگیه بنظرتون یکم زود نیست؟
÷از نظر من زود نیست از نظر مردمم همینطوره
برای رسمی شدن اینکه تو ملکه اینده ولونای این سرزمینی باید مارک شی و جفت رسمی یونگی
-بابا میفهمم چی میگی ولی شاید جیمین هنوز عادت نکرده باشه وخجالت بکشه ماهنوز هیچ شناختی ازهم نداریم اون یه امگاست روحیه لطیفی داره اگه از همین الان بهش اسیب وارد شه خیلی بد میشه
وادفاک الان چی شده بود؟؟اون الفا داشت از جیمین دفاع میکرد؟
پس درست میگفتن که اون به امگاها خیلی احترام میزاره!
÷بچه ها من نمیخوام شمارو تحت فشار بزارم پس برای همین یک هفته بهتون وقت میدم اگه از یک هفته بیشتر شه شایعه های مردمم بیشتر میشه پس لطفا درکم کنید
-چشم بابا ولی جیمینا تو با این موضوع مشکلی نداری؟
+سعی میکنم تو این یک هفته کنار بیام
جین نگاه پرافتخارشو به اون دوتا کاپل خوشگل داد
یونگی پیش این امگا درست میشد مگه نه؟
بقیه شام تو سکوت خورده شد و هرکسی سرش تو کار خودش بود
بعد شام هرکس راهی اتاق خودش شد
تصمیم گرفته شده بود که به خاطر خستگی زیاد راه همه امشب زود بخوابن حتی کسایی که تو راه نبودن____________________:)
اتاق نامجین:
×جین من میخوام برم یکم با یونگی حرف بزنم اگه خواستی بخواب شاید دیر برگردم عزیزم
-نامجونا خوابم نمیبره زود بیا باشه؟
×باش بیبی
دوتقه ای که به در خورد اجازه حرف زدن بیشتروگرفت
نانمجون اهسته درو باز کرد
+اوه سلام نامجون شی من میخواستم با جین هیونگ حرف بزنم ولی اگه کاری دارید مزاحمتون نمیشم
×اوه نه نه منم الان میخواستم برم پیش یونگی میتونی بیای داخل
پسر کوچیکتر وارد اتاق شد که تم روشن صورتی پاستیلی داشت
×ولی قبله اینکه برم بیا یچیزیرو درست کنیم جیمینا
+اوه بله بفرمایید؟
×مشکل همینه با من راحتتر باش دونسنگ عزیزم میتونی منو هیونگ صدا کنی اینجوری صمیمی تر میشیم
+حتما هیونگ
پسر کوچیکتر لبخند بزرگی زد که باعث شد چشماش خطی شه
×خب دیگه من شمارو تنها میزارم
-خب جیمینا بیا بشین ببینم
+هیونگ من یه سوال داشتم تو تنها ادمی هستی که تو قصر توط همین روز اول باهاش احساس صمیمیت میکنم
-واقعا خوشحال شدم جیمینی خب میتونی هرسوالی داری بپرسی
+هیونگ مارک درد داره؟پسر کوچیکتر با قیافه جدی و درهمی پرسید که باعث شد پسر بزرگتر لبخند بزنه
-تو خیلی کیوتی
خب اره راستش یکم درد داره ولی بعدش که انجامش بدید دردش کمتر میشه و به کل از عادت میره
+چیرو انجام بدیم؟؟
-اوه تو واقعا هیچی از مارک نمیدونی؟
+نه هیونگ من تازه به سن قانونی رسیدم و 19 سالمه توضیحی در این باره بهم داده نشده
-خب اگه بخوای من میتونم بهت توضیح بدم
+اوه واقعا هیونگ خیلی ممنونم
-وقتی دوتا زوج میخوان گرگاشون نزدیکتر بهم شه و ماه هم شن الفا امگارو مارک میکنه
مارک کردن یعنی اینکه دندونای نیششو تو رگ اصلی گردن امگا فرو میبره و زهرشو واردش میکنه
بعد اینکار امگا وارد هیت میشه و بارایحش الفاام وارد رات میشه و اونا باهم میخوابن و فردا صبح یه طرح از نمادشون روی کمر امگا ظاهر میشه
+یعنی اونا باهم چیز میکنن؟؟؟
-اره جیمینا
+ولی من خجالت میکشم با یونگی چیز کنم
درد داره هیونگ؟
جین قهقهه ای زد
-درد داره ولی اولش
تازه یونگی جفته توعه و همسرت شما باید نیازهای یکدیگرو برطرف کنید تا اخر عمرتون نمیتونید از هم فرار کنید
+باشه هیونگ سعی میکنم کنار بیام ولی میشه بدونم طرح تو چیه؟
-اوه حتما لباسشو بالا داد تا جیمین بتونه گل رز پشت کمرشو ببینه
+وای این خیلی قشنگه
-معنیش لطافت بین گرگامونه ما از رو عشق ازدواج کردیم و جفت حقیقی همیم
+این خیلی خوبه
-تویونگی ام جفت حقیقی اید مطمئنم یروزی از هم خوشتون میاد و عاشق هم میشید
+نمیدونم هیونگ
بابت توضیحت ازت ممنونم دیر وقت شده و من باید برم دیگه
-باشه جیمینا بازم فردا بیا پیشم باشه؟
+حتما هیونگ
+خب دیگه خدافس هیونگی
-الهه چی تدارک دیدی؟فقط هرچیزی که هست خوب باشه
-تواونارو واسه هم ساختی پس از هم دورشون نکن و بینشون عشق بکار
....
خب خب این پارت چطور بود دوستان؟؟

CZYTASZ
خورشیدوماه
Romansقبیله خورشید و ماه دوقبیله متفاوت دوقبیله بهم گره خورده سرنوشت شاهزاده ها قبیله تاریکی و روشنایی ژانر:امگاورس.تخیلی.هپی اند.کمی کمدی کاپل: اصلی: یونمین فرعی: نامجین تهکوک هوسوک تنها نیست و کاپلش یه رازه.....