خب سلام سلام بعد یه تاخیر طولانی دارم پارت مینویسم و خب باید بگم این کنسرت اخر شوگا خیلی دردناک بود
پیشی کوچولومون داره میره سربازی پس گریه های کنسرتش به این دلیل بود:)
الان حال همه ای ارمیا بده پس قوی باشید قشنگای من فایتینگگگگ.
.
.
.
-حالت خوبه؟+اره
-چقد؟
+به اندازه گرمایی که زمستون وقتی فقط با یه پیرهن نازک لابه لای برفا گم شدی احساس میکنی:)
________________________به سمت اشپزخونه قدم های منظم و ارومی برمیداشت
+سلام ببخشید یه سوال داشتم
اشپزکه خانم تقریبا 80ساله ای بود با محبت به جونگ کوک نگاه کرد و پاسخ داد:
-سلام پسرم بفرما عزیزم گشنته مادر؟چیزی میخوای؟اتفاق بدی افتاده؟
+مرسی از محبتتون فقط میخواستم تایم ناهارو بپرسم
باخجالت سوالش را بیان کرد
-پسرم خجالت نکش راحت باش تقریبا نیم ساعت دیگه وقت ناهاره گلم ،ازاین به بعد با من راحت باشید و هرسوالی دارید بپرسید اینجا خونه خودتونه و میتونید منم مادرتون حساب کنید عزیزای من
-بله حتما ام ببخشید اگه بی ادبی نیست میتونم اسمتونو بدونم؟
+چرا نمیشه پسرم اسم من هه را عه لی هه راتوام از این به بعد راحت باهام حرف بزن لازم نیست رسمی باشی
+حتما اجوما از اشنایی باهات خیلی خوشحال شدم منم جونگ کوکم جئون جونگ کوک
-اوموو اسمتم قشنگه درست مثل خودت
+اوه دارید خجالت زدم میکنید
اروم خندید
این خنده ها چقد واسه پسرکی که پشتش وایستاده بود دلنشین بود
-اوه تهیونگا کی اومدی پسرم؟متوجهت نشدم اخه میدونی جونگ کوک خیلی شیرینه و من محو زیباییش شدم
جونگ کوک برگشت ودوباره باهمون پسر روبرو شد
=یا مامان هه را کم کم داری مارو میفروشی
نتونستی جلوی شیرین بودنه دوتا امگا مقاومت کنی؟
-اومو تهیونگا حسودی نکن شما همتون پسرای منید
تهیونگ جلوتر رفت خم شدوزن را دراغوش گرفت
+اوه ببخشید پس من دیگه رفع زحمت میکنم
خسته نباشید
به تندی از اشپزخونه خارج شد
-اوه چرا رفت؟
تازه داشتم گرم صحبت میشدم اون واقعا شیرینه
=اوما یچیزی میگم باید بینمون راز بمونه باشه؟
-چیشده پسرم؟باش راز میمونه بگو
=خب قضیه اینکه اون به خاطر من رفت اون جفت حقیقیه منه
-اومو یا تهیونگا راس میگی؟
=متاسفانه اره
-یا ورپریده متاسفانه چیه؟یا یا امگا به این خوشگلی از خداتم باشه
اگه اذیتش کنی خودم میکشمت
=یا مامان هه را تو منو فروختی تو که هنوز اونو اصلا نمیشناسی
-نمیشناسم که نمیشناسم اونم ادمه اون مظلومه و یه امگا میدونی که چقدر ظریفه و شکننده پس باید درست مثل یک الماس قیمتی باهاش رفتار کنی
=چشم حتما تو امر کن سرورم
-یا تهیونگی برو یونگیرو واسه شام خبر کن دیگه میخوام سفررو پهن کنم
=یا من نمیخوام برم سرش با امگاش گرمه و اگه توشرایط حساسی وارد شم خودت میدونی که منو میکشه
میخوای جوون بمیرم؟
میخوای یونگی قاتلم شه؟
باید هرپنجشنبه برای حلوا درست کنی
=یا بچه انقد مظلوم نمایی نکن
نترس نمیمیری
برو صداشون کن زودباش
.
.
.
همون لحظه اتاقه یونمین...
![](https://img.wattpad.com/cover/342546245-288-k533857.jpg)
YOU ARE READING
خورشیدوماه
Romanceقبیله خورشید و ماه دوقبیله متفاوت دوقبیله بهم گره خورده سرنوشت شاهزاده ها قبیله تاریکی و روشنایی ژانر:امگاورس.تخیلی.هپی اند.کمی کمدی کاپل: اصلی: یونمین فرعی: نامجین تهکوک هوسوک تنها نیست و کاپلش یه رازه.....