♤4

1.5K 160 11
                                    

٪این زیاده روی بود تهیونگ،منظورم اینه که...

=بزا من منظورشو بگم،اتاقای توی بار برای این ساخته شدن که ما آدما رو تو ملا عام به فاک ندیم تهیونگ!

_بیخیاللل گایز اون دختر هیچ مشکلی با اون قضیه نداشت

٪کلی ازتون عکس گرفتن ته،این برای کسب و کارتون یه رسواییه

_سرتون تو کار خودتون باشه دست از نصیحت کردنم بردارین محض رضای خدا شما دوستامین نه پدر مادرم!

=ولی...

_بسه

٪برنامه چیه؟میخواین به همین زودی برگردین خونه؟

=میخواستم بگم بیاین خونه ما ولی سه شنبه ها بابام زودتر میاد خونه و از شما دو تا اصلا خوشش نمیاد

_خودمون میدونیم هوسوک لازم نیس هی تکرارش کنی

٪وضعیت منم که میدونین گایز،همینجوریش به خاطر خط انداختن ماشین ازم عصبانین

=باید میبردیمش صاف کاری همون موقع

_بیاین بریم خونه عمه من

٪شوخی میکنی دیگه؟

_نه کاملا جدیم،خودشون که نیستن،جونگکوکم کلا حساب نمیشه،یونگی هیونگم پایه س اذیت نمیکنه

=مطمئنی؟

_مطمئنم بچه ها بیاین بریم

.
.
.
.






^جونگکوک!اولین باره دوستاتو میاری خونه پسر

+یونگی هیونگ این جینه،اینم نامجون هیونگه،بچه ها،یونگی هیونگمه

جین با یونگی دست داد

*از آشناییت خوشبختم یونگی هیونگ جونگکوک

یونگی تک خندی زد

^یونگی هیونگ کافیه جین کوچولو

@هیونگ

نامجونم با یونگی دست داد

@تو کامپیوتر میخونی،کاملا بهت میاد،شبیه هکرای سازمان سیا میمونی

^هی چجوری اینو میگی؟

یونگی با خنده پرسید

*نامجون راست میگه

+بریم بشینیم سرپا نمونین

همشون با راهنمایی جونگکوک رفتن و تو حال نشستن
یونگی رفت تو آشپز خونه تا برای همشون قهوه درست کنه

گرم صحبت بودن که صدای در اومد

جونگکوک با چرخوندن چشماش غر زد:

+من باز میکنم،تهیونگه

@تهیونگ؟

*تهیونگ پسردایی جونگکوکه،تو کلاس شماست

I'm gonna be a bad boyWhere stories live. Discover now