٪این زیاده روی بود تهیونگ،منظورم اینه که...
=بزا من منظورشو بگم،اتاقای توی بار برای این ساخته شدن که ما آدما رو تو ملا عام به فاک ندیم تهیونگ!
_بیخیاللل گایز اون دختر هیچ مشکلی با اون قضیه نداشت
٪کلی ازتون عکس گرفتن ته،این برای کسب و کارتون یه رسواییه
_سرتون تو کار خودتون باشه دست از نصیحت کردنم بردارین محض رضای خدا شما دوستامین نه پدر مادرم!
=ولی...
_بسه
٪برنامه چیه؟میخواین به همین زودی برگردین خونه؟
=میخواستم بگم بیاین خونه ما ولی سه شنبه ها بابام زودتر میاد خونه و از شما دو تا اصلا خوشش نمیاد
_خودمون میدونیم هوسوک لازم نیس هی تکرارش کنی
٪وضعیت منم که میدونین گایز،همینجوریش به خاطر خط انداختن ماشین ازم عصبانین
=باید میبردیمش صاف کاری همون موقع
_بیاین بریم خونه عمه من
٪شوخی میکنی دیگه؟
_نه کاملا جدیم،خودشون که نیستن،جونگکوکم کلا حساب نمیشه،یونگی هیونگم پایه س اذیت نمیکنه
=مطمئنی؟
_مطمئنم بچه ها بیاین بریم
.
.
.
.^جونگکوک!اولین باره دوستاتو میاری خونه پسر
+یونگی هیونگ این جینه،اینم نامجون هیونگه،بچه ها،یونگی هیونگمه
جین با یونگی دست داد
*از آشناییت خوشبختم یونگی هیونگ جونگکوک
یونگی تک خندی زد
^یونگی هیونگ کافیه جین کوچولو
@هیونگ
نامجونم با یونگی دست داد
@تو کامپیوتر میخونی،کاملا بهت میاد،شبیه هکرای سازمان سیا میمونی
^هی چجوری اینو میگی؟
یونگی با خنده پرسید
*نامجون راست میگه
+بریم بشینیم سرپا نمونین
همشون با راهنمایی جونگکوک رفتن و تو حال نشستن
یونگی رفت تو آشپز خونه تا برای همشون قهوه درست کنهگرم صحبت بودن که صدای در اومد
جونگکوک با چرخوندن چشماش غر زد:
+من باز میکنم،تهیونگه
@تهیونگ؟
*تهیونگ پسردایی جونگکوکه،تو کلاس شماست
YOU ARE READING
I'm gonna be a bad boy
Fanfiction/completed/ _من به این نسبت خونی لعنتی اهمیت نمیدم! +این بدترین چیزیه که میتونه سر دو نفر بیاد! کاپل اصلی:تهکوک،ویکوک،کوکوی،ورس کاپل فرعی:یونمین،نامجین ژانر: مدرسه ای،رومنس،اسمات،هپی اند